هفت مهارت که تا عمر دارید به دردتان میخورد
مهارت یادگیری به اندازه آنچه یاد میگیرید مهم است. باور به این که شما میتوانید خود را رشد دهید و در آینده کارهایی را انجام دهید که فراتر از امکانهای فعلیتان است، هیجانانگیز و ارضاکننده است. با این حال، زمان شما محدود است، شما باید خود را وقف یادگیری مهارت هایی بکنید که بیشترین منافع را فراهم آورند. به عقیده من هفت مهارت هستند که این خاصیت را دارند؛ زیرا آنها به شکلی بیانتها به شما منفعت خواهند رساند. اینها هفت مهارت هستند که بیشترین سودآوری را دارند، هم از جنبه آنچه به شما یاد میدهند و هم از جهت زنده نگاه داشتن یادگیری مستمر:
در بیشتر مواقع، تخلیه عصبانیت روی افراد دیگر و نشان دادن آنچه واقعاً فکر میکنید به آنها، میتواند حس خوبی در شما ایجاد کند، اما این حس خوب موقتی است. روز بعد یا هفته بعد یا سال بعد، چه اتفاقی میافتد؟ این طبیعت بشر است که میخواهد ثابت کند که حق با شماست اما این امر به ندرت کارآمد است. در تعارضها، هیجانات مهارنشده، ناخودآگاه سبب ورود شما به میدان جنگی میشود که میتواند به شما و رابطههایتان به شدت آسیب برساند. وقتی شما هیجانات خود را درک میکنید و به آنها پاسخ میدهید، این مهارت را دارید که مبارزههای خود را خردمندانه انتخاب کنید و تنها در زمان مناسب، مرز خود را حفظ کنید؛ این یعنی در بیشتر اوقات، زبان خود را گاز بگیرید و دهان خود را بسته نگاه دارید.
هوش هیجانی همان مهارتی است در وجود تکتک ما که تا حدی ناملموس و ناشناخته است. هوش هیجانی روی نحوه مدیریت رفتار ما و راهبری پیچیدگیهای اجتماعی و تصمیمگیریهای شخصی اثر میگذارد که میتواند سبب به دست آمدن نتایج مثبت شود. EQ توانمندی شما در تشخیص و درک هیجانات در خودتان و دیگران و توانمندی شما در استفاده از این آگاهی، برای مدیریت رفتار و روابطتان است. تحقیقات بسیاری دربارۀ هوش هیجانی به عنوان یک عنصر حیاتی اشاره دارد که سبب تمایز افراد با عملکرد فوق عالی از دیگران شده است. این، یک راه قدرتمند برای متمرکز کردن انرژیتان در یک جهت با دستیابی به نتایجی شگرف است.
سایت Talent Smart با آزمودن EQ در کنار ۳۳ مهارت مهم دیگر در محیط کار، دریافته که EQ قدرتمندترین آزمون برای پیشبینی عملکرد است و ۵۸ درصد موفقیت در تمام انواع شغلها را تشریح میکند. مطالعات ما بر روی تمام افرادیکه آنها را در محل کارشان مورد ارزیابی قرار دادیم نشان داده است که ۹۰ درصد افراد با عملکرد بالا دارای هوش هیجانی بالایی هستند. روی دیگر سکه، نشان از این دارد که تنها ۲۰ درصد افراد با عملکرد ضعیف دارای هوش هیجانی بالایی بودند. شما میتوانید بدون هوش هیجانی متناسب عملکرد بالایی داشته باشید اما شانس کمی برای این مسأله وجود دارد. طبیعتاً افراد با هوش هیجانی بالا درآمد بیشتری دارند، به طور متوسط سالانه ۲۹۰۰۰ دلار بیش از افرادی با هوش هیجانی پایین. ارتباط بین EQ و درآمد چنان مستقیم است که هر یک واحد افزایش در EQ، ۱۳۰۰ دلار به حقوق سالیانه افراد میافزاید. بالا بردن EQ نه تنها سبب شادی بیشتر و استرس کمتر در شما میگردد بلکه حساب بانکیتان را نیز پُرتر میکند.
یکی از بزرگترین موانع بر سر راه مدیریت زمان کارآمد، مواردی است که فوریتها بر ما تحمیل میکنند. این نکته اشاره به آن کارهای کوچکی دارد که نیاز است همین الان و به سرعت انجام شوند، که عموماً بر سر راه کارهایی قرار میگیرند که برای ما حقیقتاً اهمیت دارند. وقتی که تسلیم آنها میشوید، به قدری وقت برای آنها تلف میکنید که هرگز برای کارهای واقعی زمان کافی نمیماند. تا کنون چند بار محل کار خود را در انتهای روز ترک کردهاید و متوجه شدهاید که کارهای مهمتان یک سانتیمتر هم پیش نرفتهاند؟ یادگیری مهارت مدیریت مؤثر زمانتان، شما را آزاد میکند و به شما اجازه میدهد تا در بالاترین حد ممکنِ کارایی عمل کنید و این کار را در هر روز زندگیتان انجام دهید.
این یکی باید آسان باشد. اگر در حال صحبت کردن نباشیم، در حال گوش کردن هستیم، درسته؟ خوب، نه دقیقاً. در بسیاری از زمانها ما تصور میکنیم که در حال گوش دادن هستیم اما در واقع در حال برنامهریزی هستیم که چه بگوییم. گوش دادن حقیقی به معنای تمرکز انحصاری روی آن چیزی است که فرد دیگر میگوید. این موضوع درباره درک کردن است نه تکذیب کردن یا …. یادگیری چگونگی تعلیق قضاوت و تمرکز بر ادراک کلام طرف مقابل، یکی از مهمترین مهارتهایی است که میتوانید توسعه دهید.
گوش دادن کمی مانند هوش است، عموماً همه فکر میکنند بیش از حد متوسط از آن بهرهمند هستند (گرچه این امر ناممکن است.) یک تحقیق در دانشگاه رایت، بیش از ۸۰۰۰ نفر در بخشهای مختلف سازمانی را مورد بررسی قرار داد و تقریباً همه خودشان را در مهارت گوش کردن، به اندازه یا بیش از همکارانشان خوب ارزیابی کرده بودند. ما میدانیم که بسیاری از آنها اشتباه میکردند.
در محل کار، صحبتهای زیادی اتفاق میافتد که موقعیتهای گوش دادنِ فراوانی ایجاد میکند. ما برای ارائه بازخورد، تشریح ساختار و مراوده در باب ضربالاجلها، صحبت میکنیم. فرای گفتههای کلامی، اطلاعات فوق گرانبهایی برای کشف کردن از طریق لحن کلام، زبان بدن و آنچه گفته نمیشود، وجود دارد. به عبارت دیگر، باز نگه نداشتن گوشها و چشمهایتان، میتواند سبب بیرون افتادن شما از بازی شود.
تحقیقات انجام شده در دانشگاه کالیفرنیا، سانفرانسیسکو، نشان میدهد که هرچه شما با سختی بیشتری “نه” بگویید، احتمال تجربه کردن استرس، فوران هیجانی و حتی افسردگی برای شما بیشترخواهد بود. “نه” گفتن، در واقع یک چالش بزرگ برای بسیاری از افراد است. “نه” یک کلمه قدرتمند است که شما نباید از به کار بردن آن بترسید. وقتی زمان “نه” گفتن فرا میرسد، از عباراتی این چنینی استفاده نکنید: “فکر نمیکنم بتوانم” یا ” من مطمئن نیستم”. نه گفتن به یک تعهد جدید، احترام گذاشتن به تعهدات جاری شماست و به شما فرصت رسیدگی و انجام رضایتمندانه آنها را عرضه میکند. وقتی شما “نه” گفتن را یاد بگیرید، خود را از قیود غیرضروری آزاد میکنید و وقت و انرژی خود را برای مسائل مهم زندگی باز میکنید.
ما پیش از این هم میدانستیم که خواب با کیفیت، برای مغزمان خوب است اما تحقیقات جدید از دانشگاه راچستر، چگونگی آن را به شکل دقیق تشریح کرده است. در این تحقیق مشخص شد وقتی میخوابید، مغز شما پروتئینهای سمی که بر اثر تولیدات جانبی فعالیت عصبی در هنگام بیداری ایجاد شده است، را از نورونها پاکسازی میکند. نکته اینجاست مغز شما تنها زمانی میتواند این سموم را به اندازه کافی پاکسازی کند که شما خواب کافی و باکیفیت داشته باشید. وقتی شما خواب عمیق کافی با کیفیت مناسب نداشته باشید، پروتئینهای سمی در سلولهای مغز شما باقی میمانند و سبب تخریب میشوند و در نهایت توان شما برای تفکر را کاهش میدهند، و این موضوعی است که هر مقدار کافئین برای جبران آن استفاده کنید، سبب اصلاح آن نخواهد شد. این مسأله توانمندی شما برای پردازش کردن اطلاعات و حل مسأله را کم میکند، خلاقیت شما را میکُشد و تحریکپذیری هیجانی شما را افزایش میدهد. یادگیری داشتن خواب کافی و با کیفیت بر مبنای یک قاعده منظم مهارت است که استادی در آن مشکل است اما روز بعد سود فوق تصوری به شما میدهد.
همه ما این توصیه خوش معنای مثبت ماندن را دریافت کردهایم. هر چه چالش بزرگتر باشد، این خرد دیدن نیمه پر لیوان میتواند غیرواقعبینانهتر به نظر برسد. یافتن انگیزه برای تمرکز بر مثبت بودن سخت است وقتی مثبت بودن چیزی جز بیش از یک آرزو به نظر نمیرسد. مانع واقعی برای مثبتنگری این است که مغز ما برای پیدا کردن و تمرکز بر تهدیدها طراحی شده است. این مکانیزم بقا به نسل بشر هنگامی که خوراکجو و شکارچی بودیم و هر روز را با تهدیدهای واقعی کشته شدن توسط کسی یا چیزی در محیط اطرافمان سر میکردهایم، خدمت خوبی کرده است.
این مسأله برای هزاران سال پیش بوده است. امروزه این مکانیسم، بدبینی و منفیگرایی را تولید میکند تا مغز ما مطابق تمایلش به قدری بگردد تا تهدیدی را بیابد. این تهدیدها این احتمال را که مسائل در حال حاضر یا در آینده قرار است بد و ضعیف پیش بروند را بزرگنمایی میکنند. وقتی تهدید واقعی است و در امتداد مسیر شما در میان بوتهها کمین کرده است، این مکانیسم خدمت مفیدی به شما عرضه میکند. وقتی تهدید فرضی یا تخیلی باشد و شما دو ماه را تلف کنید برای متقاعد کردن خود به این که پروژهای که روی آن کار میکنید، قرار است شکست بخورد، این مکانیسم شما را با تصویری معوج از واقعیت که توهم تخریب را در زندگی شما میپراکند، تنها خواهد گذاشت.حفظ مثبتنگری یک چالش روزانه است که نیاز به تمرکز و توجه دارد. اگر تمایل داشته باشید بر تمایل مغزتان برای تمرکز بر تهدیدها غلبه کنید، لازم است با نیت و قصد مثبت بمانید.
همه این موارد را با هم ترکیب کنید. تحقیقات نشان میدهند که یادگیری در طول عمر سودآوری و نتایج زیادی فراتر از مهارتهایی که به دست میآورید، نصیب شما میکند. پس هیچ گاه یادگیری را متوقف نکنید.
ترجمه: افشین محمد
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.