حدود یک سال پیش، وقتی بازنشسته شدم، یکی از خوشحالیهای من این بود که بالاخره فرصت مناسبی پیدا کردهام برای انجام کارهایی که سالها میخواستم انجامشان بدهم و بهدلیل مشغله کاری، انجامشان نمیدادم. کارهایی مانند: کتاب خواندن، تماشای فیلم، ورزش کردن، تفریح کردن و… . کارهایی که مدتهای طولانی نیمهکاره مانده بودند و تبدیل شده بودند به پروندههای بازی در ذهنم. و حالا فرصتی پیدا کرده بودم تا این پروندههای باز را ببندم.
حالا تقریبا دارد یک سال از آن زمان میگذرد اما من هنوز از این فرصت مناسب استفاده نکردهام و این پروندههای باز، همچنان بخشی از ذهن مرا اشغال کردهاند و سوال اینجاست که چرا در حالیکه من، هم فرصت کافی و هم انرژی لازم را دارم، کارهایی که مدتهاست منتظر انجام آنها هستم، را انجام نمیدهم؟ یا چرا انجام آنها را به تعویف میاندازم؟
برای یافتن پاسخ شروع کردم به تحقیق کردن در این زمینه. در مورد « به تعویق اندازی ». به تعویق اندازی یک عارضه است که دلایل متعدد و متنوعی دارد؛ مانند درد در ناحیه شانهها که ممکن است ناشی از استرس و فشار عصبی باشد یا ناشی از بلند کردن یک شئ سنگین؛ علاج و بهبود به تعویق اندازی هم بستگی به دلیلی دارد که آنرا ایجاد کرده است. بنابراین یافتن ریشه علت هر به تعویق اندازی میتواند راه بهبود آنرا برای ما روشن سازد.
ریشه به تعویق اندازی
چرا مردم کارهای خود را به تعویق میاندازند؟ در ادامه پنج دلیل برای به تعویق اندازی کارها بیان خواهم کرد و خواهم گفت که برای رهایی از آنها چه کارهایی میتوانیم انجام دهیم:
- دلیل اول – کاری که میخواهید انجام دهید اساساً برای شما خستهکننده است.
- دلیل دوم – کاری که میخواهید انجام دهید به خودی خود خسته کننده نیست، اما شما مدت طولانی آنرا انجام دادهاید و اکنون اینکار برای شما خسته کننده شده است.
- دلیل سوم – شما به آن کار باور ندارید یا آن کار با ارزشهای شما همسو و همراستا نیست.
- دلیل چهارم – شما یک فرد کمالگرا هستید و از اینکه ممکن است کارها آنطورکه شما تصور میکنید پیش نرود و نتیجه مورد انتظار شما حاصل نشود، نگران هستید.
- دلیل پنجم – شما وظیفه و کار خودتان را انجام ندادهاید، چون در مود مناسبی برای انجام آن کار نبودید؛ درواقع حوصله انجام دادن آن را به هر دلیلی نداشتهاید. معمولا دراین مواقع مغز ما را فریب میدهد که ما از انجام آن کار لذت نخواهیم برد، پس کار را رها میکنیم و به تعویق میاندازیم.
آیا این مثالها برای شما هم آشنا است؟ اگر اینطور است، بدانید که شما تنها نیستید.
حالا برویم سراغ توضیح دلایل به تعویق اندازی کارها و روشی که میتوانیم به واسطه آن، از تعویق افتادن کارها جلوگیری کنیم:
دلیل اول: خستهکننده بودن کارها
کاری که خیلی مرا خسته میکند، وارد کردن اطلاعات در فایل اکسل است. حتما شما هم لیستی از کارهای خسته کننده دارید که انجام دادن آنها را به تعویق میاندازید. اولین واکنش من در مقابل این کارها مقاومت است. تا جایی که بتوانم از قبول کردن این کارها طفره میروم، اما هنگامیکه تصمیم میگیرم انجامش بدهم، فضای زیادی از ذهنم را اشغال میکند و اگر به شکل پروژه باشد، فضای زیادی از میزکارم را میگیرد و معمولا پس از صرف ساعات زیادی، انجام نمیشود. سپس نگرانی و استرس به سراغم میآید و در حالیکه آن کار هنوز انجام نشده است. با خودم فکر میکنم که آیا دلیل قابل قبولی است، اگر این کار را فقط به خاطر این انجام ندهم که برایم خستهکننده است؟!
راهکار:
برای اینکه این مدل کارها، به تعویق نیندازیم، یک راهکار به ذهنم میرسد: واگذاری. شخصی را استخدام کنیم که اینکار را برای ما انجام دهد: در اینباره میتوانیم از کسانی کمک بگیریم که بهاین نوع کارها علاقه دارند و با دستمزد کمتری نسبت به سایرین، انجامشان میدهند.
اگرچه این راهکار ممکن است برای ما هزینه دربرداشته باشد و یا نتیجه کار آنطور که ما میخواهیم نباشد، اما ما را از انجام یک کار خستهکننده که میتواند فضای زیادی از ذهنمان ( و میز کارمان) را مشغول کند و یا انجامش به تعویق بیفتد، رهایی میبخشد.
اگر شما هم در این مورد راهکاری دارید، زیر این مقاله برای ما کامنت بگذارید.
دلیل دوم: طولانی شدن روند اجرای کار
ممکن است دلیل خستهکننده بودن کار، طولانی شدن یا تکراری شدن آن باشد. من سابقهی طولانی در انجام کارهای تکراری داشتهام، به همین خاطر این نوع خستگی و دلزدگی از کار را کاملاً درک میکنم و میدانم که ممکن است درنهایت منتج به تعویق اندازی کارها شود.
راهکار:
اگر روزها و سالهایِ کاری شما مانند هم و تکراری باشند، ممکن است کمکم شور و هیجان و لذت اولیه را از دست بدهید و شما بمانید و یک کار خستهکننده. من یک بررسی در مورد سازمانهای بزرگ و موفق دنیا انجام دادم تا متوجه شوم که آنها در موارد مشابه، چه تدبیری اندیشیدهاند و با چه روشی انگیزه و اشتیاق را به کارمندان خود بازگرداندهاند. شرکتهایی مانند گوگل، مایکروسافت و بسیاری از کمپانیهای بزرگ ژاپنی اولین کاری که انجام دادهاند این بوده است که فضای کاری کارمندان خود را تغییر دادهاند و یک فضای متفاوت ایجاد کردهاند، پس اگر شما هم از کارهای طولانی و تکراری خسته شدهاید برای اولین قدم میتوانید فضای اطراف خودتان را تغییر دهید. حتی تغییرات بسیار کوچک هم میتواند تأثیرات خوبی داشته باشد. اگر در خانه کار میکنید، میتوانید روزانه چند ساعتی را درجای دیگری به کارتان ادامه دهید. هرچند تمام اینکارها زمانی قابل اجرا است که کار شما نیاز به دستگاه خاصی نداشته باشد؛ اما در زمانی که با یک دستگاه خاص سر و کار دارید، درصورت امکان ترتیب انجام کارهایتان را تغییر دهید و یا اینکه هر کاری که فکر میکنید میتواند کارتان را از این یکنواختیِ خستهکننده، خارج کند و به شما شور و اشتیاق را برگرداند، انجام دهید. تحقیقات نشان میدهد سازمانهایی که به این موضوع توجه نشان دادهاند، توانستهاند بازدهی و عملکرد کارمندان و درنهایت سازمان را به شکل قابل توجهی بالا ببرند. (تنها با ایجاد یک فضای کاری متفاوت و راحتتر از قبل). زمانیکه کاری را دریک شرکت به شکل استاندارد و ثابت انجام میدهیم پس از مدتی، بسیاری از کارها با روش همیشگی خود میتوانند یک الگوی ذهنی برای ما ایجاد کنند و ممکن است بخشهایی از کار انجام نشود و یا بهتعویق بیفتد.
یکی دیگر از کارهای انگیزهبخش دراین مسیر ایجاد یک تیم است که به هم انگیزه دهند، چرا که اگر شما کاری را بهتعویق بیندازید و مسئولیت خود را انجام ندهید، ممکن است کار دیگر اعضای تیم تحت تأثیر تصمیم شما دچار اختلال شود و درنهایت انجام آنکار بهتعویق بیفتد. کارکردن در تیم مانند بازیهای کامپیوتری میماند؛ زمانیکه شما با تیمی از دوستانتان بازی میکنید انگیزه و اشتیاق بیشتری نسبت به زمانی دارید که آن را تنها انجام میدهید.
نکته بسیار مهم ایناست که انسانها اساساً به پیشرفت اعتیاد دارند، پس زمانیکه روزهای شما مانند هم باشد و احساس کنید که پیشرفتی حاصل نمیشود، همین موضوع میتواند انگیزه شما به ادامه کار را بگیرد و عاملبه تعویق اندازی کارها شود.
دلیل سوم: با ارزشهایمان همراستا نیست
کارهایی که آنها را باور نداریم و با ارزشهای ما همسو نیستند را سخت انجام میدهیم. زمانیکه ما به کار و وظیفهای باور نداریم و آن کار با ارزشهای ما همسو و همراستا نیست، غالباً آن را بهتعویق میاندازیم. این میتواند یک نشانه باشد که ضرورت تغییرشغل و مسیر حرفهای را به ما نشان میدهد.
راهکار:
وقتی درباره ارزش صحبت میکنیم، در مورد چیزی صحبت میکنیم که دلیل زندگیمان است و کل مسیر زندگی را بر اساس آن چیدهایم. وقتی متوجه میشویم کاری با ارزشهای ما همراستا نیست، لازم است آن را به سمتی که با ارزشهایمان همخوان شود، تغییر دهیم. اینکه ارزش چیست و چگونه متوجه شویم که چه کارهایی با ارزشهای ما همراستا نیست، بحث مفصلی است و در مقالهی دیگری به آن خواهم پرداخت.
اما بگویم که یکی از بهترین راههای کشف پنج ارزش اصلی، حضور در جلسه کوچینگ و گفتگو با یک کوچ است. شما در جلساتی با عنوان «کشف و اولویتبندی ارزشها»، با کوچ خود گفتگو خواهید کرد و پس از پاسخ دادن به سوالات کوچ، ۱۰ ارزش کلیدی خود را لیست خواهید کرد. این کار چه فایدهای دارد؟ برای شما شفاف خواهد شد که مسیری که تاکنون طی کردهاید را به چه دلایلی پیمودهاید و میتوانید مسیر آینده خود را بر اساس ارزشهای خود ترسیم کنید. وقتی مسیری بر اساس ارزشها ترسیم شود، خستهکننده نخواهد بود و همواره انگیزه و انرژی ادامه، شما را به سمت مقصد پیش خواهد برد.
دلیل چهارم: کمال گرایی
میخواهیم کارها را عالی انجام دهیم و برای آن، دلایل زیاد و قانعکنندهای هم داریم، اما معمولاً کارها آنطورکه ما انتظار داریم عالی انجام نمیشوند. در این مواقع معمولا دچار اضطراب و نگرانی میشویم. از طرفی نمیتوانیم بهکاری که دیگران برای ما انجام میدهند اعتماد و اطمینان کنیم چون باور داریم ما بهتر از دیگران میتوانیم آنکار را انجام دهیم. این نمونهها میتواند نشانه این باشد که ما دچار کمال گرایی ناکارآمد هستیم.
من به عنوان یک کمال گرا میخواهم به شما بگویم که بهترین و عالیترین، ممکن است هرگز وجود نداشته باشد؛ بنابراین شاید گزینه بهتر این است که “بیشترین تلاشمان را بکنیم” تا کارها را در حد قابل قبول انجام دهیم، به جای آنکه به خاطر عالی نبودن، آنها را رها کنیم یا به تعویق بیندازیم. شاید برای جلوگیری از «کمال گرایی ناکارآمد» بهتر باشد که فرصتهای کاری بیشتری را برای خودمان درنظر بگیریم. اگر آنکار را درحد قابل قبول انجام دهیم، دفعه بعد میتوانیم بهبودش بدهیم و به سراغ کار بعدی و کار بعدی برویم.
در ارتباط با دلیل پنجم بهتعویق اندازی – شاید این دلیل یکی از پرچالشترین دلایل باشد، زمانیکه شما اصطلاحاً مود انجام کاری را ندارید. زمانیکه شما احساس میکنید که اصلاً از کاری که انجام میدهید لذت نمیبرید، و این بیشتر زمانی اتفاق میافتد که شما احساس کنید مجبور به انجام کار هستید یعنی یک بایدی پشت این قضیه پنهان است یا آنکار برای خود شما نباشد، مغز شما فرمان توقف را صادر میکند. تا زمانیکه شما راهی برای لذت بردن از کاری که میخواهید انجامش دهید کشف کنید یا حتی بسازید. برای جلوگیری از بهتعویق انداختن کارها یا تصمیمگیریهای اینچنینی که برای دستیابی به اهدافتان به آنها نیاز دارید لازم است آنکار را برای خودتان لذت بخش نمایید، درست مانند زمانیکه وقتی کاری را که دوست داریم اشتیاق انجامش را چند برابر داریم. برای اینمنظور برای خودتان پاداش در نظر بگیرید تا مغز شما لذت را دریافت کند.
یک موضوع جالبی را قبلاً در جایی مطالعه کرده بودم برای وقتهایی که شما به دلیل
مود پایین خود در انجام کاری آنرا بهتعویق میاندازید، “مرتب کردن تخت خواب
خود بلافاصله بعد از بیدار شدنتان است”. شاید مسخره بهنظر برسد اما میتواند
نتایج جالبی بههمراه داشته باشد و شاید امتحان کردنش به شما یک دید متفاوتی بدهد.
در آن نوشته کامنتهای دیگران جالب بود:
“مرتب کردن تختخواب حداقل ۱۰ دقیقه زمان میگیرد و اگر شما حداقل ۵۰ سال عمر کنید زمان زیادی را صرف مرتب کردن تخت خواب خود کردید و این زمان را میتوانستید بهانجام دادن کارهایتان بپردازید.”
پاسخ نویسنده پیام شفافی را بههمراه داشت و اینکه اگر شما هر روز صبح بعد از بیدار شدن ازخواب اینکار را انجام دهید مغز شما خلاقتر میشود. نویسنده اذعان داشت که این موضوع برای او مفید بوده شما نیز میتوانید بهجای ماندن در تختخواب و چک کردن تلفن و شبکههای مجازی اینکار را برای مدتی انجام دهید و تأثیرآن را بر خود مشاهده کنید. میتوانید با انجام دادن کاری که دوست دارید انجام دهید و دقت کنید ابتدا تخت خوابتان را مرتب کنید و کار مورد نظرتان را خارج از آن محیط انجام دهید در نتیجه روزتان را با یک کار لذتبخش شروع کردهاید و مغزتان برای لذت بردن از سایر کارها نیز آمادهتر است.
نویسنده و تألیف: ناهید بوداغی
کوچ بهبود عملکرد