دلایل اصلی نیاز به پرورش و تقویت هوش هیجانی (EI) چه هستند؟ بعد از کار با هزاران مدیراجرایی و رهبران و کمک به آنها در ارتقای هوش هیجانی در سطح فردی و سازمانی در طول 20 سال گذشته میخواهم در اینجا بصورت خلاصه بعضی از مزایای کلیدی این نوع هوش را برای شما بیان کنم.
10 دلیل برای اهمیت ارتقای هوش هیجانی EI یا EQ:
1- رهبری شما شدیدا همین حالا موردنیاز است: تحقیقات گالوپ (2015) نشان داده که تنها 10% کارمندان دارای ترکیب استعدادهای لازم برای تبدیل شدن به یک مدیرعالی را دارند. 40% سازمانها میگویند رهبران ماهر یا آموزش دیدهی کافی برای پُر کردن موقعیتهای شغلی آینده را ندارند.
2- شما “ترموستات عاطفی” تیمتان هستید: خلق و خو و حال و هوای شما، افراد تیمتان را بیش از آنچه تصور کنید تحت تاثیر قرار میدهد. بر اساس مطالعات موسسه گالوپ (2015) مدیران، علت 70 درصد واریانس موجود در میزان اشتیاق شغلی در نظر گرفته میشوند.
3- شما یک مزیت رقابتی خواهید داشت: میدانیم که هر چه در ردههای سازمانی بالاتر میروید برای موفقیت به جای تخصص و بهره هوشیتان (IQ) بیشتر از هوش هیجانی استفاده میکنید. مطالعات تحقیقاتی نشان میدهند که هوش هیجانی بین 50% تا 85% یک فاکتور موفقیت مهم است.
4- شما روی حالت اتو پایلوت (ناخودآگاه) هستید: اغلب ما بیشتر اوقات روی حالت اتوپایلوت هستیم. به جای آنکه عمیق و آگاهانه به موضوعات بیندیشیم، راه میانبر را در پیش میگیریم. تقویت هوش هیجانی نیازمند شناخت و نگاه دقیق به توانمندیها و خاموش کردن حالت اتوماتیک برای افزایش خود آگاهی و هوشمند بودن است.
5- شما نقاط کور دارید: همه ما این نقاط کور را داریم اما اگر ندانید این نقاط چه هستند مرتبا موفقیت خود را به تعویق میاندازید. مارشال گلداسمیت، یکی از مطرحترین کُوچهای مدیران اجرایی ( کوچ تعدادی از 100 مدیراجرایی مجله فورچون)، براساس تحقیقات خود میگوید 70% مردم فکر میکنند جزو 10% برتر هستند. این یک نقطه کور جدی است. با کمک کوچینگ هوش هیجانی، ارزیابیهای 360 درجه و مصاحبهها میتوانید نقاط کور خود را شناسایی و آنها را روشن کنید.
6- شما و سازمانتان بهرهورتر خواهید بود: پایه و اساس توانمندیهای هوش هیجانی به دکتر دیوید مک کلاند از دانشگاه هاروارد و بعد از آن به گروه Hay و Multi Health Systems بازمیگردد که به این مسئله پرداختند که 10 درصد افراد حاضر در طبقه موفق چه کارهایی را متفاوت از افراد معمولی انجام میدهند. حالا ما یک پایه داده جامع از رفتارها و مهارتهای لازم برای تقویت و رسیدن به جایگاه 10 درصدی افراد موفق در اختیار داریم.
موسسه سرمایه انسانی و سازمان Multi Health System در سال 2013 نگاهی به دادههای بازگشت سرمایه (ROI) انداخته و از 784 شرکت کننده از بیش از 500 سازمان در سرتاسر دنیا نظرسنجی کرده است. این دو سازمان در نتایج خود دریافتند که:
سازمانهایی که برای هوش هیجانی ارزش قائل بوده و از آن بصورت گسترده استفاده میکنند در توسعه رهبری 3.2x اثربخشتر هستند. این یک شکاف 31% در کارایی توسعه رهبری بین سازمانهایی که برای هوش هیجانی ارزش قائلند، و آنهایی که نیستند میباشد. آنها متوجه شدند سازمانهایی که هوش هیجانی را مورد ارزیابی قرار میدهند 16% رشد گردش مالی مثبت گزارش دادهاند. (HCI, 2013).
7- تصمیمات بهتری اتخاذ خواهید کرد: ما در دنیای امروز “دیوانه وار پرمشغله” هستیم. بعضی از افراد به این حالت محیط VUCA (نمپد) میگویند که مخفف Volatile (ناپایدار)، Uncertain (مبهم)، Complex (پیچیده) و Ambiguous (دوپهلو) است. برای متمایز بودن باید با دسترسی به حداکثر اطلاعات و دانش قادر به تصمیم گیری درست در لحظه باشید. موضوع در اینجا دریافت ورودی درست برای بهبود خروجی است. ورودی هوش هیجانی همان خودشناسی و ارزیابی سریع دیگران برای اتخاذ تصمیمات درست است. این نوع هوش استراتژیک با ارتشی که ما با آن کار کردهایم اهمیت بسیاری دارد. به علاوه، یک مهارت حیاتی برای همه مدیران اجرایی است که در روز هزاران تصمیم اتخاذ میکنند. هر چه بهتر بتوانید موقعیت را سریعا ارزیابی کرده و خود را با این محیط VUCA تطبیق دهید موفقیت بیشتری کسب خواهید کرد.
فرمول ما برای عملکرد برتر که به رهبران توصیه میکنیم از قرار زیر است:
همدلی x بصیرت x شفافیت =حضور در 10% عملکرد برتر
کار شما چه در حوزه آموزش باشد چه در حوزه کوچینگ تمرکز باید روی کسب شفافیت و شناخت بیشتر درباره نقاط قوت و نقاط قابل بهبود خود و افراد تیمتان باشد. انجام اقدامات ابتکاری کوچک میتواند تاثیرات بزرگ داشته باشد.
8- افراد به شما اعتماد کرده و بهتر ارتباط برقرار میکنند: خودتان بودن و وقت گذاشتن برای افراد به شما کمک میکند تا رهبر قابل اعتمادی باشید. ما می توانیم در عرض کمتر از یک ثانیه دریابیم که آیا به شخصی اعتماد داریم یا نه. همانطور که میدانیم اعتماد نقطه شروع هر مکالمه و رابطه موثر است.
همانطور که دانشمندان علم عصبشناسی و نویسندگان گفته اند سیستم عصبی ما به گونهای است که مایلیم با دیگران ارتباط برقرار کنیم، اما معمولا بنابه یکی از دلایل بالا خودمان و دیگران را عقب کشیده و دیگر برای برقراری ارتباط وقت نمیگذاریم. باتوجه به ادبیات اشتیاق شغلی از تحقیقات گالوپ و باب نلسون میدانیم که افراد 1) دوست دارند احساس کنند از جایگاه ویژهای برخوردارند، 2) نظرات آنها برای دیگران مهم است و 3) به خاطر کار خوبی که انجام دادهاند تشویق شوند، و چندین مورد دیگر. تمرکز روی هوش هیجانی به شما کمک میکند تا روابط قوی و متعهدانهای بسازید.
9- رهبران بیشتری در سازمان خود پرورش خواهید داد: “وقتی با دیگران ارتباط برقرار کردید بهتر میتوانید آن را هدایت کنید”. شناخت درباره نقاط قوت دیگران، توانمندیهای آنها و بیان شفاف نقطه نظرات خودتان، آنچه از دیگران انتظار دارید و بهرهبرداری از نقاط قوت آنها از شما “بهترین رئیس” را میسازد. افراد غالبا میگویند که بهترین رئیس آنها را ارتقاء میدهد، آنها را پرورش میدهد، به آنها اعتماد میکند و آنها برای چنین فردی هر کاری انجام میدهند. آیا شما هم چنین فردی هستید؟ اگر نه، همین حالا روی هوش هیجانی خود کار کنید.
10- افراد بهتری را استخدام خواهید کرد: آگاهی از توانمندیهای هوش هیجانی خودتان، اعضای تیم و آنهایی که برای سازمان شما بیشترین اهمیت را دارند به شما کمک میکند تا بهترین استعدادهایی که دارای این قابلیتها هستند را استخدام کنید. موسسه گالوپ در تحقیقات خود دریافته که:
شرکتهایی که مدیران را برمبنای استعدادهایشان استخدام میکنند شاهد یک افزایش 48% در سودآوری، یک افزایش 22% در بهرهوری، یک افزایش 30% در اشتیاق شغلی کارکنان، یک افزایش 17% در رتبه اشتیاق و وفاداری مشتریان و یک کاهش 19% در گردش کارمندان هستند. (گالوپ 2015).
ترجمه: حسین گایینی