نقش راهبری و کوچینگ در افزایش مشارکت کارکنان: از مدیریت سنتی تا توسعه‌ی فردی

در دنیای کسب‌وکار امروز، مشارکت کارکنان یکی از مهم‌ترین عوامل موفقیت سازمان‌ها است. تحقیقات گالوپ نشان داده است که مدیران تا ۷۰٪ بر میزان مشارکت کارکنان تأثیر دارند. با این حال، بسیاری از سازمان‌ها هنوز درگیر روش‌های سنتی مدیریت هستند که بیشتر بر کنترل و ارزیابی عملکرد تمرکز دارند تا توسعه‌ی فردی کارکنان. در مقابل، رویکردهای نوین مانند راهبری (لیدرشیپ) و کوچینگ می‌توانند نقش کلیدی در ایجاد محیطی پویا، خلاق و انگیزه‌بخش ایفا کنند. در این مقاله، تأثیر راهبری و کوچینگ را بر مشارکت کارکنان بررسی می‌کنیم و نشان می‌دهیم که چگونه این رویکردها می‌توانند باعث رشد و بهبود عملکرد سازمان شوند.

 یافته‌های گالوپ درباره‌ی مدیریت و مشارکت کارکنان 

گالوپ در یکی از مطالعات خود به این نتیجه رسیده است که کمتر از یک‌سوم کارکنان آمریکایی در شغل خود واقعاً درگیر هستند. این یعنی بیشتر کارکنان یا بی‌تفاوت‌اند یا حتی از شرایط کاری خود ناراضی هستند. یکی از مهم‌ترین عوامل این وضعیت، کیفیت مدیریت در سازمان‌هاست.

به‌طور خاص، گالوپ دریافته است که:

  •  مدیران، مسئول ۷۰٪ از تغییرات در سطح مشارکت کارکنان هستند.
  •  ارتباطات منظم بین مدیران و کارکنان باعث افزایش انگیزه و مشارکت می‌شود.
  •  تمرکز مدیران بر نقاط قوت کارکنان، مشارکت آن‌ها را بیش از دو برابر افزایش می‌دهد.

این یافته‌ها نشان می‌دهد که سبک مدیریت می‌تواند به‌شدت بر روحیه و بهره‌وری کارکنان تأثیر بگذارد. اما چگونه می‌توان از این اطلاعات برای بهبود شرایط استفاده کرد؟ راهبری و کوچینگ می‌توانند پاسخی مناسب به این چالش باشند.

راهبری و کوچینگ: دو رویکرد برای ایجاد محیط کاری مؤثر

راهبری فراتر از مدیریت سنتی است. یک رهبر موفق نه‌تنها اهداف سازمانی را تعیین می‌کند، بلکه الهام‌بخش تیم خود نیز هست. در مقابل، کوچینگ به توسعه‌ی فردی کارکنان کمک می‌کند و به آن‌ها اجازه می‌دهد تا نقاط قوت خود را بشناسند و از آن‌ها در مسیر رشد استفاده کنند.

در حالی که یک مدیر سنتی ممکن است دستورات را به کارکنان ابلاغ کند و انتظار اجرای بی‌چون‌وچرای آن را داشته باشد، یک رهبر-کوچ با پرسیدن سؤالات درست، ارائه‌ی بازخورد سازنده و ایجاد فرصت‌های یادگیری، کارکنان را به سمت رشد سوق می‌دهد. این سبک مدیریت باعث افزایش حس مالکیت و مسئولیت‌پذیری در کارکنان می‌شود و در نتیجه سطح مشارکت را بالا می‌برد.

 ارتباطات مؤثر: پایه‌ی اصلی مشارکت و کوچینگ

ارتباطات یکی از مهم‌ترین ابزارهای مدیران در ایجاد انگیزه در کارکنان است. طبق تحقیقات گالوپ، کارکنانی که به‌طور منظم با مدیران خود در ارتباط هستند، تقریباً سه برابر بیشتر در کار خود مشارکت دارند.

یک مدیر موفق که از کوچینگ بهره می‌گیرد، تنها به ارسال دستورات اکتفا نمی‌کند، بلکه گفت‌وگوهای مؤثر و الهام‌بخش با کارکنان خود دارد. این گفت‌وگوها می‌توانند شامل موارد زیر باشند:

  •  ارائه‌ی بازخوردهای مستمر درباره‌ی عملکرد کارکنان
  •  کمک به کارکنان برای درک نقش و مسئولیت‌هایشان
  •  توجه به مسائل و چالش‌های شخصی کارکنان خارج از محیط کار

وقتی کارکنان احساس کنند که مدیر آن‌ها به‌عنوان یک انسان به آن‌ها اهمیت می‌دهد، انگیزه‌ی بیشتری برای همکاری و رشد خواهند داشت.

مدیریت عملکرد: فراتر از ارزیابی سالانه

یکی از مشکلات رایج در سازمان‌ها، وابستگی به ارزیابی‌های سالانه‌ی عملکرد است. بسیاری از کارکنان نمی‌دانند که از آن‌ها چه انتظاری می‌رود و تنها در جلسات ارزیابی متوجه نقاط ضعف یا قوت خود می‌شوند. این موضوع می‌تواند باعث سردرگمی، بی‌انگیزگی و در نهایت کاهش مشارکت شود.

در مقابل، رهبران و کوچ‌های موفق به‌جای ارزیابی‌های دوره‌ای، به بازخورد مداوم و جلسات منظم توسعه‌ی فردی تکیه می‌کنند. این جلسات به کارکنان کمک می‌کند تا در مسیر شغلی خود پیشرفت کنند و اهداف‌شان را با اهداف سازمان هم‌سو سازند.

مدیرانی که از کوچینگ استفاده می‌کنند:

  • به کارکنان در تعیین اولویت‌های کاری کمک می‌کنند.
  • اهداف عملکردی را شفاف و قابل دستیابی تعریف می‌کنند.
  • محیطی ایجاد می‌کنند که در آن اشتباهات به‌عنوان فرصت‌های یادگیری تلقی می‌شوند.
  •  توسعه‌ی فردی کارکنان از طریق تمرکز بر نقاط قوت

یکی از اشتباهات رایج در مدیریت سنتی، تمرکز بیش از حد بر نقاط ضعف کارکنان است. اگرچه برطرف کردن کاستی‌ها مهم است، اما تحقیقات گالوپ نشان داده که تمرکز بر نقاط قوت تأثیر بسیار بیشتری در افزایش مشارکت و بهره‌وری کارکنان دارد.

یک مدیر در نقش کوچ، به‌جای تلاش برای تغییر ویژگی‌های ذاتی کارکنان، به آن‌ها کمک می‌کند تا نقاط قوت خود را بشناسند و در مسیر شغلی خود از آن‌ها استفاده کنند. این کار نه‌تنها باعث افزایش رضایت شغلی می‌شود، بلکه به بهبود عملکرد سازمان نیز کمک می‌کند.

 چگونه ترکیب راهبری و کوچینگ می‌تواند فرهنگ سازمانی را متحول کند؟

در دنیای رقابتی امروز، دیگر نمی‌توان از کارکنان انتظار داشت که صرفاً وظایف خود را انجام دهند و به سازمان متعهد بمانند، بدون این‌که احساس رشد و پیشرفت شخصی داشته باشند. سازمان‌هایی که به دنبال موفقیت بلندمدتی هستند، باید از روش‌های سنتی مدیریت فاصله بگیرند و محیطی ایجاد کنند که در آن کارکنان نه‌تنها به وظایف خود متعهد باشند، بلکه احساس کنند که سازمان به رشد فردی و حرفه‌ای آن‌ها اهمیت می‌دهد.

راهبری و کوچینگ دو ابزار قدرتمند برای تحقق این هدف هستند. ترکیب این دو رویکرد، فرهنگی را ایجاد می‌کند که در آن کارکنان:

احساس ارزشمندی و تعلق دارند، زیرا مدیران نه‌تنها به عملکرد آن‌ها، بلکه به رشد و رفاه آن‌ها نیز اهمیت می‌دهند.

از ارتباطات مؤثر بهره‌مند می‌شوند، زیرا بازخوردها، راهنمایی‌ها و جلسات کوچینگ منظم به آن‌ها کمک می‌کند تا همواره در مسیر پیشرفت باشند. مسئولیت‌پذیری و انگیزه بیشتری پیدا می‌کنند، زیرا در محیطی کار می‌کنند که فرصت تجربه، یادگیری و توسعه مهارت‌هایشان را فراهم می‌کند. عملکرد بالاتری دارند، زیرا روی نقاط قوت خود تمرکز کرده و در مسیر صحیح رشد حرکت می‌کنند.

این تغییرات نه‌تنها به نفع کارکنان است، بلکه سازمان را نیز متحول می‌کند. شرکت‌هایی که فرهنگ راهبری و کوچینگ را در خود نهادینه می‌کنند، با مزایای متعددی روبه‌رو خواهند شد:

  • افزایش بهره‌وری: کارکنانی که انگیزه و مشارکت بالایی دارند، وظایف خود را با تعهد و دقت بیشتری انجام می‌دهند.
  • کاهش نرخ ترک شغل: وقتی کارکنان احساس کنند که سازمان به رشد آن‌ها اهمیت می‌دهد، کمتر به فکر ترک محیط کار خود می‌افتند.
  • ارتقای نوآوری و خلاقیت: محیطی که در آن افراد تشویق به یادگیری، آزمون و خطا و رشد فردی می‌شوند، بستری مناسب برای نوآوری و ایده پردازی خواهد بود.
  • بهبود تجربه مشتریان: کارکنان باانگیزه و درگیر، تعامل بهتری با مشتریان دارند و این به بهبود تجربه مشتری و در نهایت افزایش سودآوری سازمان منجر می‌شود.

بنابراین، سازمان‌ها باید سرمایه‌گذاری بیشتری روی توسعه‌ی مهارت‌های راهبری و کوچینگ در مدیران خود انجام دهند. این امر می‌تواند از طریق آموزش‌های رسمی، برنامه‌های منتورینگ و تغییر در فرهنگ سازمانی صورت گیرد.

 

آینده‌ی موفقیت کسب‌وکارها وابسته به مدیرانی است که نه‌تنها وظایف اجرایی را انجام می‌دهند، بلکه به‌عنوان رهبران الهام‌بخش و کوچ‌های قدرتمند، به رشد و پیشرفت کارکنان خود نیز متعهد هستند. زمانی که سازمان‌ها از مدیریت سنتی فاصله بگیرند و به سمت ایجاد محیطی حمایتی و انگیزه‌بخش حرکت کنند، شاهد تحول چشمگیری در سطح مشارکت، بهره‌وری و موفقیت خود خواهند بود.

 

 

 

ترجمه و بازنگری: افشین محمد

منبع

 

 

اشتراک گذاری

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *