چگونه با نوشتن حال خود را تغییر دهیم؟
چند روزی است که در ته دلم احساس ناخوشی میکنم. حالا دیگر کم و بیش متوجه احساسات درونیم میشوم. اینکه زبانِ احساسات خود را بفهمیم، یک توانایی است؛ چرا که معمولا در درگیریهای روزمره، احساساتمان را فراموش میکنیم و کمتر فرصت میکنیم متوجه احساسات خود باشیم.
در هنگام خوشحالی، وقتی کسی از دلیل شادی ما میپرسد، به اندازهی یک لحظه با خود فکر میکنیم که: “آره امروز خوشحالم، اما چرا؟” و باز خود را در روزمرگیها غرق میکنیم تا تلنگری دیگر؛ و گاهی در حالی که پس زمینهی احساسمان را ناراحتی ای فرا گرفته است که رفتارمان را تحت الشعاع قرار داده است، بدون آنکه متوجه باشیم دلیل این پرخاش چیست، زندگی خود و اطرافیان را تلخ میکنیم.
– چگونه میتوانیم «حالِ» خود را بفهمیم؟
همانطور که در بالا اشاره کردم، اینکه بتوانیم متوجه شویم که احساساتمان چه چیزی به ما میگویند، ساده نیست و کسب این توانایی نیازمند تمرین و تفکر است. هر چه بیشتر خودمان را بشناسیم، بهتر زبانِ احساساتمان را درک خواهیم کرد.
راه حلی که میتواند در کشف زبانِ احساسات و در نتیجه شناخت بیشترِ خویشتن به ما یاری رساند، این است که چند دقیقه با خودمان خلوت کنیم، قلم و کاغذی برداریم و بنویسیم. با کمی تفکر بعد از چند دقیقه دلایل ناخرسندی و نگرانی، به روی کاغذ میآید. این فرایند گفتگو با خود را اصطلاحا self coaching (کوچینگ با خود) مینامیم. نوشتن امر گفتگو با خود را تسهیل میکند.
این کاریست که من در هنگام بروز احساسِ ناراحتی انجام میدهم. خیلی وقتها ممکن است متوجه نباشیم که ناراحتی ای وجود دارد، اما رفتاری از ما سر می زند که در حالت عادی آن را انجام نمیدهیم؛ مثلا با اطرافیانمان با تندخویی صحبت میکنیم، یا وقتی روی صندلی نشستهایم ناخودآگاه پایمان را تکان میدهیم؛ احتمالا موضوعی وجود دارد که رفتار ما را تحت تاثیر قرار داده است.
چیزی که برای خود من چندی پیش اتفاق افتاد این بود: به اصرار میخواستم کمدی را جا به جا کنم، که جا به جا کردنش کار یک نفر نبود؛ بدون توجه به تذکرات اطرافیان. نتیجه این شد که درِ شیشه ایِ کمد شکست. شکستنِ در یک تلنگر بود. لحظهای ایستادم و مرور کردم که دلیل این عدم تعادلِ احساسی چه میتواند باشد.
وقتی که بنشینید و با خودتان خلوت کنید و از خودتان بپرسید: “چه شده است؟ چرا ناراحتی؟” حتما پاسخ خواهید شنید.
شاید نوشتن برای شما کار سخت و نامتعارفی به نظر برسد، شما میتوانید با خلوت کردن و فکر کردن، دلیل ناراحتیتان را پیدا کنید؛ اما نوشتنِ افکار، ذهن شما را به تکاپو وامیدارد و بستری را فراهم میسازد تا بسیار سریعتر به پاسخ برسید.
چگونه با نوشتن حالِ خود را خوب میکنیم؟
من در هنگام نوشتن، با خودم صحبت میکنم؛ خودم را یک انسان مستقل در نظر میگیرم و از او سوال میپرسم و سپس پاسخی که در ذهنم نقش میبندد را در جلوی سوال مینویسم. به این ترتیب بدون تلاش زیاد، قدم به قدم، شروع میکنم به پاسخ دادن و دلایل عصبانیت خود را بازگو میکنم. نتیجه ی این تخلیه ی ذهنی آرامش است. اگرچه به دلیل اینکه ما اغلب ناراحتیهای فرو خوردهی زیادی داریم، و ممکن است پرسش و پاسخ از خود طولانی شود – به طوری که هر چقدر مینویسیم اصطلاحا ذهنمان آرام نمیشود و باز حرفهایی برای گفتن دارد – اما به آرامش بعد از آن میارزد.
به یاد دارم روزی را که ذهنم به دلیلی مشوش بود. اتفاقاتی افتاده بود که ذهن مرا درگیر کرده بودند. یکی از دوستانم پیشنهاد نوشتن را به من داد و من اولین بار این روش را امتحان کردم. شروع آسان نبود. همیشه شروع یک کار جدید با مقاومت همراه است. اما همین که قلم را روی کاغذ گذاشتم، حرف پشت حرف و جمله بعد از جمله روی کاغذ آمد. نزدیک به ۸ صفحه نوشتم تا بالاخره تمام محتویات مزاحم ذهنم تخلیه شد و پس از آن به خواب رفتم. خواب راحت و آرامی بود.
این یک پیشنهادِ تجربه شده است و اصطلاحاً امتحانش را پس داده است. نوشتن ذهن شما را باز میکند. مهم نیست با چه لحنی مینویسید. مهم نیست که قواعد ادبی را رعایت میکنید یا نه. قرار نیست کسی نوشتههای شما را بخواند. این جملات زبالههای ذهنی شما هستند که میتوانید آنها را پاره کنید، بسوزانید یا هر بلایی که دلتان خواست سرشان بیاورید؛ شاید تمایل داشته باشید این نوشتهها را نگه دارید که پس از مدتی، یک مجموعه توصیف نامهی احوال را به شما میدهد. میتوانید نامش را «حال شمار» بگذارید؛ مانند تاریخ شمار!
در پایان:
اگر شما هم با من موافقید که نوشتن حالتان رو خوب میکند (و یا اگر با خواندن این مقاله این دیدگاه در شما ایجاد شده است)، اما همچنان در مقابل نوشتن مقاومت میکنید، جلسه کوچینگ میتواند به شما در راه شناسایی و برطرف کردن موانع نوشتن، کمک کند. از طریق کلیک بر این لینک، پس از ثبتنام و پر کردن فرمهای پیوست، برای تعیین زمان برگزاری جلسه کوچینگ با شما تماس خواهیم گرفت.
نویسنده: امیرحسین قاضی
2 پاسخ
سلام
وقتتون بخیر
واقعا خیلی خیلی ممنون از مقاله ی مفید و عالیتون
من امروز یک دفتر تقریبا کوچیک برای خودم تهیه کردن تا داخلش احساساتم رو بنویسم
مشکلم اینکه حتی از کاغذ از خجالت میکشم که بخوام توش بنویسم :/
میدونید؟! مداد رو میگیرم دستم ولی هرچی که توی ذهنم بوده پاک میشه
لطفا راهنماییم کنید 🙂 ممنون
سلام. ممنونم که برام از احساستون نوشتین. چقدر خوب احساستون رو میشناسید و بهش توجه میکنید. به این توجه ادامه بدین. به خصوص در هنگام نوشتن. ببینید وقتی آماده اید برای نوشتن، وقتی خودکار به دست میگیرید، وقتی خودکار رو روی کاغذ قرار میدید، چه احساساتی دارید؟ چی میگذره تو فکرتون؟ چه صداهایی تو سرتون میچرخه؟ همونها رو بنویسید. مثلا اگه از نوشتن خجالت میکشید، بنویسید: «من از نوشتن خجالت میکشم» و ادامه بدید…
اگه نیاز به کمک داشتید در بخش کوچ خود را انتخاب کنید، من (امیرحسین قاضی) میتونم بهتون کمک کنم.