مصاف تیم ملی فوتبال ایران با تیم قدرتمند اسپانیا، قهرمان اروپا و جهان با ستارگان یک ميليارد يورویی
۱- پیش از خوردن گل:
تیم آمده است تا فقط گل نخورد و بر اساس همین استراتژی با تمام قوا و یازده نفره در زمین خود، دفاع میکند؛ همچنین با خراب کردن بازی حریف به ضد حملههای احتمالی چشم دوخته است. هدف اصلی این است که با بسته نگهداشتن دروازه، از باخت جلوگیری کند.
اما این تمام ماجرا نیست و بر خلاف میلش در یک اتفاق، از اسپانیا گل میخورد.
۲- پس از خوردن گل:
تیم، خود را بازنده مییابد و ناچار است برای گریز از باختن، به اسپانیای قدرتمند و بزرگ گل بزند و به دنبال راهی است تا به دروازهی اسپانیا نزدیک شود. آیا میتواند؟
پس از چند دقیقه ثابت میکند که میتواند. آنها به اسپانیا گل میزنند (هر چند که گلشان پذیرفته نمیشود) و پرسش مهم این است که آيا تيم، قبل و بعد از دريافت گل يكی بود؟ تیم چه تغییری کرد؟ چه چیزی باعث بروز این تغییر شد؟ چه اتفاقي افتاد كه در عرض چند دقیقه، تيم پرستاره اسپانیا به تیمی تبدیل شد که فقط موقعیتهای گل حریف را نظاره ميكرد؟
من دلیل این ارتقای عملکرد را در کارکرد ذهن میدانم. باور دارم كه ذهن ما ميتواند به صورت چشمگيري كارايي ما را تحتتاثير قرار دهد؛ درست است که نتيجه و عملكرد ما تا حد زیادی به شرايط بيروني وابسته است اما معتقدم که در بیشتر موارد انجام امور با تمام توان و با ایمان به رسیدن به نتیجهی دلخواه، مشكلات را از میان برخواهد داشت.
تیموثی گلُوِی در کتاب THE INNER GAME OF TENNIS میگوید:
در یک مسابقه، حریف اصلی تو کسی که روبروی تو ایستاده نیست؛ بزرگترین حریف تو خودت، دیدگاهت و باورهای تو هستند!
تیم ملی ایران بازی را واگذار کرد اما آيندهاي تازه را خلق كرد. حالا برای بازي بعدي در مقابل تيم قدرتمند پرتقال ديگر به گل نخوردن فكر نميكنيم؛ ما برد را حق مسلم خود ميدانيم.