کارکرد دیگری از جلسات کوچینگ
یک کوچ (رهیار) عموماً طرز تفکری رو به رشد دارد و تلاش میکند یک انسان را به طور کامل ببیند و بپذیرد. او برای رسیدن به چنین دیدگاهی خود را نیز باید با همین دیدگاه ببیند و بپذیرد. ( به نوشتار “طرز فکر خود را به سمت کوچینگ کارآمد هدایت کنید” مراجعه کنید.) انسان در کلیت خود، دارای نقاط ضعف و قوت است و هر انسانی برای ورود به مسیر رشد و توسعه، نیاز به خودآگاهی عمیقتری از وضعیت کنونی خود دارد.
بدون درک اتفاقاتی که درون ذهن ما میافتد و پذیرش آنچه هستیم، امکان شروع سفر به سمت تعالی نخواهد بود. ورود به ذهن و دالانهای تو در توی آن، به کمک شنیدن بیقضاوت و پرسشهای قدرتمند ممکن است؛ اما بیش و پیش از هر چیز، آمادگی و همراهی مراجع در مسیر آگاهی بیشتر و تمایل صادقانه او برای تغییر به جلسات کمک میکند. ما به عنوان کوچ (رهیار) نمیتوانیم مراجع یا هر فرد دیگری را مجبور به تغییر کنیم، در واقع، هیچ کس جز خودمان نمیتوانیم تغییرات را بپذیریم. (به نوشتار “آیا کوچ میتواند مراجع را مجبور به تغییر کند؟” مراجعه کنید.)
ما برای روبرو شدن با خودمان نیاز به جسارت و استقامت داریم. خودکاوی در حضور یک کوچ (رهیار) میتواند روشنگر باشد، مراجع با داشتن یاری بدون قضاوت و شنوا، دلیل کارهای خود و گزارههای عمیق پشت آن را میبیند. گرچه این فرایند آگاهیبخش است و میتواند منجر به موفقیت و شادمانی و تغییر باشد اما این مساله از سختی لحظات جلسه نمیکاهد.
مراجع من دختری باهوش، برونگرا، اجتماعی، مستقل و کاری است. او در بهترین دانشگاه کشور تحصیل کرده و علاقه او به کار، تجربیات خوبی از خودش و نحوه تعامل و رفتارش برایش ایجاد کرده است. یکی از چالشهای کوچ (رهیار) برای کار با افراد جوان و دانشجوها، عدم وجود پیشینههای رفتاری و تجربیات عملی است. بدون این پیشینه، بخشی از شناخت از خود در انسان فعال نشده یا وضوح کافی را ندارد.
جلسه اول به تشریح موقعیت کاری و خانوادگی گذشت و موضوع اصلی جلسه حول این مساله که او خودش را دست کم میگیرد گذشت.
در جلسه دوم، موضوع عجیبی مطرح شد: ترس از امتحان تافل در حد استرس منجر به مریضی و افسردگی! برای فردی که امتحانهای متعدد و کنکور را بدون استرس قابل توجهی پشت سر نهاده و با این فضا آشنایی کامل دارد، بروز چنین واکنشی، به طور واضح از وجود لایههایی مخفی در ذهن حکایت میکرد که برای خود مراجع هم ناپیدا و نامکشوف بود.
یک جلسه سخت و سنگین پشت سر گذاشته شد و هر آنچه به عنوان بازخورد مطرح میشد در لایههای دفاعی ذهن مراجع، گیر میکرد. به نظر میرسید مراجع تظاهر به بینیازی میکند و برای تکیه به دیگران مقاومت دارد، اما بیشتر جلسه به فرار ذهن از آنچه آشکار شده بود گذشت.
در هر جلسه کوچینگ (رهیاری)، کوچ یک بازخورد میگیرد اما تجربه نشان داده که بازخورد جلسه میتواند تغییر کند زیرا پس از اتمام جلسه، کار مراجعی که برای تغییر آماده است، تازه شروع میشود و او به خودکاوی و بررسی خروجی جلسه ادامه میدهد.
جلسه سوم به گونهای غافلگیرکننده آغاز شد و مراجع متوجه شده بود که بر خلاف آنچه تصور میکرد، حرف مردم برای او مهم است.
آنچه ذهن به زیبایی در این اتفاق از چشم او پنهان میکرد، این واقعیت بود که در برخی موارد واقعاً حرف کسی اهمیت نداشت اما در برخی موارد برعکس بود! ذهن برای اثبات بیاهمیت بودن حرف مردم، بخش دلخواه خود را هویدا میکرد اما با خودآگاهتر شدن مراجع و استقامت او، سرنخهای جدید و جالبی کشف شد. البته مراجع هم اعلام کرد که در جلسه پیشین با خودش کنار نمیآمده و تمایل داشته علت ظاهری ذهنش را بپذیرد.
در فرایند برونریزی کلمه “بلد” دست کم ده بار تکرار شد و مشخص شد که مراجع در مواردی خاص (منطبق با ارزشهایش)، مثلاً وارد بودن و “بلد بودن زبان انگلیسی مانند زبان مادری”، دچار استرس، تاثیرپذیری از حرف مردم و حس بیارزش بودن ناشی از کامل نبودن دانشش در زبان انگلیسی میشود. دلیل مرگبار بودن یک امتحان تافل، این گونه در اعماق ذهن و به شکل گزارههایی پادواقعی (Counter Factual) آشکار میشد:
من باید بلد باشم.
من باید بدانم.
من باید ماهر باشم.
من نباید مشکل درست کنم.
من باید بینیاز باشم.
من باید از پسرها سر باشم.
من نباید کم بیاورم.
من باید تایید بگیرم.
من باید از بقیه بهتر باشم.
جلسه سوم آگاهیبخش و شفافکننده بود. دلیل بسیاری از اتفاقات و اعمال و استرسها دیده میشد. حتی نگرانی مراجع برای استرس داشتن، سبب استرس بیشتر او میشد! هر کدام از ما انسانها تعداد زیادی تفکر پادواقعی داریم که علاوه بر ایجاد استرس، واقعیت زندگی ما را مخدوش و روابط ما را مختل میکنند. مراجع با آوردن این تفکرات پادواقعی از ناخودآگاه به خودآگاه توانست اقدامی موثر به همراهی راه حلی کارآمد برای قدم برداشتن به سمت هدف خود بردارد.
آیا شما تفکرات پادواقعی انقباضی خود را میشناسید؟ کدام گزارهها در اعماق ذهن شما سبب تولید هیجانات منفی، استرس و افت عملکرد شما میشود؟
به فاصله یک هفته، در جلسه چهارم یک مراجع دیگر، اتفاق مشابهی پیش آمد. این مراجع دختری در همان سن و در همان دانشگاه اما درونگرا و دارای اعتماد به نفس پایین بود.
در سه جلسه پیشین، مشخص شده بود که علاقمندیهای متعددی دارد و ترس، و گیجی و عدم تعهد به برنامه جز رفتارهای تکرارشونده اوست.
در جلسه تصویری که او از خودش در اعماق ذهن داشت، شفاف شد: ماشینی خودکار، چندکاره و بدون توقف! تفکراتی پادواقعی در پشت این تصویر وجود داشتند که همه به شکل موانعی بزرگ جلوی رسیدن مراجع به اهداف و خواستههایش را میگرفت:
من باید کامل باشم.
من باید همیشه در حال کار باشم.
من نباید استراحت کنم.
من باید همه چیز بلد باشم.
من باید آدم باارزشی باشم.
من نباید بیکار و پوچ باشم.
گزارههایی که ذهن ما را کنترل میکنند و عموماً تفکراتی پادواقعی و انقباضی هستند که دقیقاً عملکرد ما را در جهت عکس معنای خود سوق میدهند! این گزارهها ما را ناامید، دلسرد، خسته و مضطرب نگاه داشته و قدرت ذهن و وجود ما را میبلعند.
نگاهی به زندگی خود و استرسها، ترسها و اضطرابهایتان بیاندازید و این گزارهها را بیابید. اگر نیاز به بازخورد و عمیقتر شدن در ذهن و رسیدن به تغییرات مطلوب دارید، حتماً با یک کوچ (رهیار) کار کنید.
افشین محمد