مهارت داستان‌گویی در کوچینگ مديران

۱۲ راز در داستان‌سرایی برای مدیران

همه ما عاشق یک داستان خوب هستیم. داستان‌های خوب ما را با خود به سفرهای احساسیِ هیجان، خشم، عشق و ناامیدی می‌برند و ما می‌توانیم قرن‌ها در آن‌ها زندگی کنیم. هزاران سال است که انسان‌ها با داستان‌های کنار آتش، قصه‌های شب در تخت‌خواب، در تئاترها و در میدان‌های عمومی شهر روزگار می‌گذرانند و امروزه یوتیوب، فیسبوک و بقیه رسانه‌های اجتماعی هم به این عرصه پیوسته‌اند. ابزار این نقل داستان مهم نیست؛ آنچه اهمیت دارد قدرت داستان است.

در کوچینگ می‌توانیم قدرت داستان‌ها را بدست گرفته و با استفاده از آن‌ها به مدیران و رهبران سازمان‌ها برای غلبه بر باورها، مفاهیم و معیارهای سست و متعصبانه یاری رسانیم. داستان‌گویی درست برای ما برکت می‌آورد و تغییر را بسیار ساده‌تر مدیریت می‌کند. درحالی‌که شنونده‌ها همیشه با ما موافق نیستند، اما وقتی با کاراکتر داستان احساس هم‌ذات‌پنداری کنند به احتمال زیاد داستان شما را تا آخر گوش کرده و روی دیدگاه و طرزفکر خود تامل می‌کنند. و تغییر دادن دیدگاه و طرزتفکر دیگران برای آنکه رفتارشان را تغییر دهند، هسته اصلی فرایند کوچینگ (به خصوص در کوچینگ مدیران اجرایی) است!

اگر داستان درست را به شکل درست تعریف کنید، می‌توانید موضوعات پیچیده‌تر را هم در قالب یک داستان جذاب و قابل فهم به تصویر بکشید— چنین داستانی قفل خلاقیت و تخیلات مدیران را می‌گشاید. حالا چطور باید داستان درست را به شکل درست تعریف کنید؟ در اینجا چند راز یک داستان عالی را با شما در میان می‌گذارم:

۱٫ با در نظر گرفتن نقطه پایان در ذهنتان شروع کنید. هر داستانی یک سفر است. دوست دارید رهبران کسب و کارتان در نهایت به کجا برسند؟ می‌خواهید چه احساسی داشته باشند؟ می‌خواهید چه چیزی یاد بگیرند؟ می‌خواهید چه کاری انجام دهند؟ پس قبل از آنکه صحبت کنید فکر کنید الان این رهبران در چه نقطه‌ای قرار دارند: سوابق آن‌ها چیست؟ چه تجاربی دارند؟ انگیزه‌ی آنها چیست؟ چه دستورکار (شخصی) برای خود دارند؟ کار شما رسیدن از این نقطه به آن نقطه نهایی است— پس همیشه می‌دانید آخر داستان چه خواهد شد.

۲٫ اجازه دهید مدیران شما هم در این داستان مشارکت داشته باشند. یک داستان‌گوی ماهر چارچوبی به‌وجود می‌آورد که شنونده بتواند با خلاقیت خود شکاف‌های خالی آن را پُر کند. هدف از اینکار باز کردن قفل تخیلات مدیران است تا داستان شما را به داستان خودشان تبدیل کنند— یعنی هر فرد داستان را با زندگی خود تطبیق داده و در آن درگیر شود. یک داستان عالی به‌گونه ای است که تک تک مخاطبان می‌توانند پیغام فردی خودشان را از آن استنتاج کنند، حتی اگر این پیغام متفاوت از پیغامی باشد که سایر شنوندگان دریافت می‌کنند. شما نمی‌توانید برداشت مخاطب را کنترل کنید و این عالی است. بهترین داستان‌ها آن‌هایی هستند که به مخاطب اجازه می‌دهند پاسخ‌های خود را بیاید، چون وقتی موضوع سرِ “من” باشد چیزها اهمیت بیشتری می‌یابند و فرد علاقه بیشتری به تغییر نشان می‌دهد.

۳٫ اجازه دهید رهبران و مدیران سازمان نتیجه گیری خود را از داستان داشته باشند. داستان‌ها برانگیزاننده احساسات و دیدگاه‌ها هستند، اما وقتی با جملات و عبارات منطقی یک داستان را توضیح می‌دهید (“مثل درس های اخلاقی نهفته در داستان”) کاملا تاثیر برعکس می گذارد. وقتی ما “می‌فهمیم” (یا به ما گفته می شود چه چیزی را “بفهمیم”) دیگر دست از فکر کردن می‌کشیم. و اصلا چرا باید فکر کنیم؟ از قبل همه چیز را به ما گفته‌اند. وقتی از داستان‌ها و استعاره‌ها برای نشان دادن یک نکته منطقی استفاده می‌کنید، ناگهان وسوسه می‌شوید که داستان خود را با جملات کاملا منطقی بیان کنید. اما اگر می‌خواهید دانه ای بکارید که در شنونده تغییر بزرگ و مثبت ایجاد کند، باید در داستان‌گویی خود خارج از چارچوب همیشگی عمل کنید. اجازه دهید خودِ شنونده آنچه گفته‌اید را پردازش کند. در نهایت هم نتیجه‌گیری خود را داشته باشد— و اینکار به آنها کمک می کند بیشترین درس را از داستان‌های شما یاد بگیرند.

۴٫ برای داستان خود کاراکترهایی بسازید که مدیران از آنها خوششان بیاید. مردم بیشتر از همه به چه کسانی اهمیت می‌دهند؟ خودشان. و به همین خاطر است که مخاطبان با داستان‌هایی درباره افرادی مثل خودشان بهتر ارتباط برقرار می‌کنند. فرض کنید یک مدیر یا رهبر، با هیجان درباره یک تغییر در سازمان یا صنعت خود با شما صحبت می‌کند و درعین حال نگران است که این تغییر چه تاثیری روی او خواهد داشت. شما می‌توانید با گفتن جملات زیر رابطه خوبی با او برقرار کنید:

“هفته گذشته با گروهی از مدیران ارشد صحبت می‌کردم که ترکیبی از احساسات جالب را داشتند. بعضی از آن‌ها حسابی نگران بودند، بعضی دغدغه داشتند اما در عین حال بعضی از آن‌ها از فرصت بدست آمده هیجان زده بودند”. اگر داستان را درست ادامه دهید رهبران می‌توانند با کاراکترهای داستان شما ارتباط برقرار کرده و هم‌ذات پنداری کنند… و بعد برای رسیدن به نقطه‌ای که شما می‌خواهید آن کاراکتر و داستان شما را دنبال کنند.

همچنین مطالعه کنید:   مقاله مهارت‌های نرم

۵٫ مخاطبان خود را سوار ترن هوایی احساسات کنید. احساسات همیشه بر منطق غلبه می‌کنند. برای مثال، وقتی فردی یک خبر مهم می‌شنود قبل از آنکه به وضعیت ثابت منطقی برسد مجموعه‌‌ای از احساسات را تجربه می‌کند. (بطور خلاصه، از یک چرخه اندوه می‌گذرد. شما می‌توانید داستان خود را طوری طراحی کنید که از یک زنجیره احساسی بگذرد و به این ترتیب این فرایند را در رهبران تسریع کنید. سعی کنید داستانی بگویید که در آن کاراکتر اصلی هم از همان چرخه عبور می‌کند: شوک، اضطراب، خشم، مقاومت، آگاهی، پذیرش، اقدام و در نهایت دستیابی. همانطور که داستان را می‌گویید می‌توانید این احساسات را در مخاطبان ایجاد کرده و یک مسیر احساسی بسازید که این گذار را سریع‌تر و آسان‌تر می‌کند.

۶٫ کاراکتری بسازید که یک الگوی واقعی است. بعضی از رهبران دوست دارند به جلو حرکت کنند اما نمی‌دانند چطور— و از پرسیدن هم خجالت می‌کشند. یک راه حل موثر تعریف کردن داستان فردی است که همین مسیر را پشت سر گذاشته و نخستین گام‌های موفقیت او را در داستان خود بگنجانید. به این ترتیب، علاوه بر این واقعیت که داستان‌گویی معمولا تاثیرگذارتر از آن است که مستقیما به دیگران بگویید، باید چه کاری انجام دهند؛ داستان شما و کاراکتر اصلی به یک الگو تبدیل می‌شود که همه می‌توانند بدون خجالت از سئوال پرسیدن او را دنبال کنند.

۷٫ از قدرت استعاره استفاده کنید. ارسطو روی قدرت القایی استعاره تاکید داشت و می‌گفت: “روح هرگز بدون یک تصویر فکر نمی‌کند”. استفاده از استعاره در داستان‌ها برای درک مفهوم ایده‌های داستان در شنونده اهمیت بسیاری دارد. نباید از دستورهای از پیش آماده مانند “اینکار را بکن، آن کار را نکن” استفاده کنید. هیچ‌کس دوست ندارد دستورالعمل بخواند. هیچ‌کس دوست ندارد به او بگویند چه کاری انجام دهد. همه دوست دارند ارتباط برقرار کنند. پس از استعاره‌ها استفاده کنید تا شنونده بتواند این ارتباط‌ها و تداعی‌ها را استخراج کرده و آن‌ها را بخاطر بسپارد.

۸٫ از داستان برای به چالش کشیدن باورهای ریشه دار استفاده کنید. کاراکترهای داستان‌ها می توانند ایده‌هایی را مطرح کنند که هیچ‌وقت در حالت عادی صراحتا درباره آنها صحبت نمی‌کنید. این کاراکترها به شما اجازه می دهند خودتان از آن پیشنهاد فاصله گرفته و در عین حال ایده را مطرح کنید. برای مثال:

“مراجع قبلی گفت که فقط به کارمندانی ترفیع شغلی می‌دهد که در طول ۳ تا ۴ سال گذشته بیشتر از اهداف کسب و کار سالانه خود موفقیت بدست آورده‌اند. من آنقدر سخت گیری نمی کنم، اما او هدفی داشت”. شاید خیلی از مخاطبان شما هم با آنقدر سخت‌گیری موافق نباشند— اما بعضی هستند. پس با کمک داستان می‌توانید به مدیران کمک کنید تا درباره دیدگاه‌ها و باورهای ذهنی خود بیشتر بیندیشند و ببینند تا چه حد تمایل دارند بر اساس آن باور پیش بروند.

۹٫ برای طرح ایده‌های جدید از چاشنی طنز استفاده کنید. طنز و شوخ طبعی روابط را قوی می‌کند، افراد را در مقابل تغییر انعطاف‌پذیر می سازد و کنار گذاشتن عقاید و باورهای قدیمی را ساده‌تر می‌کند. بعلاوه، وقتی می‌خندید، چیزهای بیشتری یادتان می‌ماند. اما برای اینکار نباید از لطیفه استفاده نکنید؛ بلکه باید پیام خود را انتخاب کرده و متناسب با آن چاشنی طنز بر آن بیفزایید تا ساده‌تر ذهن مخاطب را به روی دیدگاهی نو باز کند.

۱۰٫ از ساختارهای اثبات شده برای سودجستن از نحوه عملکرد ذهنی انسان استفاده کنید. چندین ساختار ثابت برای داستان‌سرایی وجود دارند. یک نمونه کلاسیک آن برای موارد کسب و کار SOAR نام دارد: S حرف اول موقعیت (O (Situation and problem حرف اول اهداف (A ،(Objectives حرف اول اقدامات (Actions) و R حرف اول نتایج (Results) است. استفاده از ساختار SOAR برای خلق داستانک‌های کسب و کار این احساس را القاء می‌کند که شما از مهارت‌های رهبری قدرتمند و تجربه عمیق در حوزه کسب و کار برخوردار هستید. اگر این موقعیت را بخوبی درک نکنید شنونده وارد ساختار منطقی شده و طرزتفکر او بطور طبیعی از یک مرحله به مرحله دیگر جاری می شود. این یعنی هیچ چیز شگفت انگیزی وجود ندارد که باعث شود مخاطب روی محتوا متمرکز شود … و این مسئله در مورد تاثیرگذاری پیام اهمیت بسیاری دارد.

همچنین مطالعه کنید: مقاله ده مهارت نرم مهم برای توسعه مسیر شغلی در سال جدید

۱۱٫ خود واقعی‌تان را در داستان بگنجانید. بدون طرح مسائل شخصی هیچ راهی برای گفتن یک داستان واقعی وجود ندارد. اعتماد دارایی ظریف و شکننده‌ای است. اگر شما اصالت و صداقت را حفظ کنید شنوندگان فورا متوجه این موضوع می‌شوند و اگر دروغ بگویید، پُز بدهید یا واقعیت را دستکاری کنید باز هم آنها فورا متوجه می‌شوند. پس از کمی خضوع و خشوع نترسید. از اینکه خود را آسیب پذیر نشان دهید نترسید. از اینکه به شما بخندند نترسید. نقاط ضعف، اشتباهات و اضطراب‌هایی که درباره آنها صحبت می‌کنید دقیقا همان احساساتی هستند که مدیران تجربه می‌کنند— و اگر احساسات خود را صادقانه با آنها در میان بگذارید آنها بیشتر به حرف شما گوش کرده و جذب گفته‌هایتان می‌شوند— چون به شما اعتماد دارند.

خودتان باشید. آسیب پذیر باشید. وقتی داستان می‌گویید احساسات خود را هم اضافه کنید. مخاطبان نه تنها با این صداقت شما ارتباط برقرار می کنند، بلکه می‌توانید از این احساسات برای جان بخشیدن به داستان خود استفاده کنید.

۱۲٫ شما مسئول هستید. با افزایش مهارت در داستان‌گویی تاثیر شما روی دیگران هم بیشتر می‌شود. درحالیکه شنوندگان برداشت‌های خود را از داستان شما دارند شما هم می‌توانید به آن‌ها جهت بدهید. هر چه تاثیرگذاری شما بیشتر باشد مسئولیت‌تان هم بیشتر خواهد بود. همه ما برای هدایت مردم در مسیری که برای آن‌ها مفید است— نه برای خودمان— مسئول هستیم.
و در پایان اینکه همیشه شرایط را در نظر داشته باشید. وقتی با رهبران صحبت می‌کنید برای بسط دادن داستان آزادی عمل بیشتری دارد، اما وقتی با پاورپوینت کار می‌کنید یا مقاله می‌نویسید محدودیت‌هایی دارد. البته منظور این نیست که نمی‌توانید از داستان استفاده کنید، چون حتی یک داستان کوتاه یا یک تشبیه و استعاره هم می‌توانند به یک مقاله جان بدهند.

 

نویسندگان: میشل بیل، ویل لینسن و مارشال گلداسمیت
ترجمه: حسین گایینی (کوچ بهبود عملکرد کسب‌وکار، منتور توسعه فردی و مربي مهارت‌های نرم)

 

فایل پی‌دی‌اف مقاله: ۱۲ راز در داستان‌سرایی برای مدیران

 

اشتراک گذاری

یک پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

درباره ما

کلام یادگیری فردا مجموعه‌ای است که توسط تعدادی از کوچ‌های حرفه‌ای شکل گرفته است.

کیفکو این افتخار را دارد که با ترکیب موثر آموزش‌های مهارت‌محور، کوچینگ و منتورینگ، در کنار شما همراهان گرامی باشد تا یادگیری را در خود و سازمان‌تان نهادینه کنید و بتوانید آینده‌تان را آن‌گونه که می‌خواهید و دوست دارید خلق نمایید و بیافرینید.

کلام یادگیری فردا مجموعه‌ای است که توسط تعدادی از کوچ‌های حرفه‌ای شکل گرفته است.

کیفکو این افتخار را دارد که با ترکیب موثر آموزش‌های مهارت‌محور، کوچینگ و منتورینگ، در کنار شما همراهان گرامی باشد تا یادگیری را در خود و سازمان‌تان نهادینه کنید و بتوانید آینده‌تان را آن‌گونه که می‌خواهید و دوست دارید خلق نمایید و بیافرینید.

تماس با ما