چرخه یادگیری و مدل GROW
ایده ایجاد موقعیتهای ساختاریافته که افراد در آن از تجربه درس بگیرند تا صرفاً از آموزش موضوع چندان جدیدی نیست. حتی کنفوسیوس هم از اهمیت این مسأله مطلع بود؛ اما تا قرن بیستم طول کشید تا این ایده به شکلی تبلور یافت که محققان، اساتید و مربیان درباره آن به تبادل نظر پرداخته، آن را بهکار گرفته و ارتقاء دادند.
در اواسط دهه ۱۹۸۰ چندین شاخه تحقیقاتی کنار هم قرار گرفتند. یکی از این شاخهها روش مراجع – محور از کارل راجرز (متولد ۱۹۰۲) بود. راجرز میگوید، “از نظر من تجربه بالاترین قدرت است”، و از اینجا بود که یک گام کوچک برای تأسیس یک مدرسه درمانی شکل گرفت که در آن تجربه مراجع حرف اول را میزد.
شاخه دوم توسط ماریا مونتسوری (متولد ۱۸۷۰) مطرح شد، که کودک و نه معلم را در مرکز فرآیند یادگیری قرار داد. او در عوض، ژان پیاژه (متولد ۱۸۹۶) را در بررسی هایش درباره بلوغ کودک و رشد شناختی تحت تأثیر قرار داد. بهعلاوه، او پیاژه را در یک گستره وسیع شامل تئوریهایی درباره یادگیری بزرگسالان و دو مکانیسم پایه آن تحت تأثیر قرار داد (یکی تطبیق، که طی آن مدلهای ذهنی خود را برای بازتاب مشاهدات جدید تطبیق میدهیم، و ادغام، که طی آن یک مشاهده در جهت تقویت مدل موجود عمل میکند).
جان دویی (یک استاد آمریکایی) شاخه سوم را در سال ۱۹۳۹ در کتابی با عنوان “تجربه و آموزش” مطرح کرد. شالوده اصلی این شاخه بیان میکند که یادگیری در چرخههای تکراری زیر اتفاق میافتد:
تکانه –> مشاهده –> دانش –> قضاوت
دویی به بهترین دلیل ممکن با عنوان پدر آموزش تجربی شناخته میشود. کورت لوین نیز در همین راستا و براساس کار روی دینامیکهای گروهی، گروههای T و رهبری تأثیرگذار بود. او که تحت تأثیر تأمل خود در باب فرآیندهای بازخورد قرار گرفته بود، در مدل تجربی خود تکرارهای زیر را گنجاند:
تجربه مشخص –> مشاهده و بازتاب –> شکلگیری مفاهیم انتزاعی –> آزمودن معانی این مفاهیم در موقعیتهای جدید
در اواخر دهه ۱۹۸۰، دیوید کولب – که بهتازگی به کرسی پروفسوری رفتار سازمانی در دانشگاه Case Western Reserve رسیده – یک مدل از یادگیری تجربی منتشر کرد که همه این شاخهها را در کنار هم قرار داد. او به مدلهای پیاژه، دویی و لوین اعتبار بخشیده و چرخه چهار مرحلهای آنها را حفظ کرد. نقش تأثیرگذار او شامل دو روش جداگانه از ادراک تجربه و دو رویکرد درباره تبدیل تجربه است که در شکل زیر مشاهده میکنید. طی فرآیند یادگیری، نوآموز دانش را از طریق درک (ویژگیهای محسوس و ملموس تجربیات بیواسطه) یا فهم (تفسیر مفهومی و بازنمایی تجربی) ایجاد میکند. در تبدیل تجربه، او از آگاهی (تأمل درونی) یا تعمیم (آزمایش فعال) استفاده میکند.
در حال حاضر، در این مدلها چیزی بیش از یک شباهت گذرا با چرخه کیفیت معروف ادواردز دمینگ وجود دارد:
برنامهریزی –> انجام –> چک کردن –> یادگیری
این مدل در دهه ۱۹۵۰ منتشر شده و درواقع توسط منتور دمینگ، به نام والتر اِی.شوهارت، ساخته شده است.
چرخه کولب در دنیای کوچینگ شهرت بیشتری داشته و در واقع همان مدل چهار مرحلهای رشد (GROW) است:
هدف –> واقعیت –> گزینهها –> اراده
Goal –> Reality –> Options –> Will
کُوچها به صورت گسترده از این مدل استفاده کردهاند و صراحتاً به مدل اصلی کولب مرتبط است.
مدل کولب برای یادگیری تجربی
ترجمه: افشین محمد
منبع: کتاب “استادی در کوچینگ” نوشته ماکس لندزبرگ