کوچینگ چیست؟

کوچینگ چیست؟ سوالی که این روزها خیلی‌ها می‌پرسند و پاسخش را پس از مطالعه این مقاله پیدا خواهید کرد.

به طور خیلی ساده، کوچینگ در مورد کمک کردن به دیگران در جهت یادگیری آن‌هاست – بدون آنکه به آنها بگویید چه‌کاری انجام دهند یا چه فکری داشته باشند. روش کوچینگ بر این مبناست که فردی که کوچ می‌شود (مراجعه کننده یا کوچی) تمام ایده‌ها و تصمیم‌گیری‌ها را با خود دارد. در نتیجه، کوچینگ به افراد کمک می‌کند تا به تمام توانمندی‌هایشان دست پیدا کنند، با کمک کردن به آن‌ها در جهت بازکردن قفل تفکر و کنار گذاشتن موانع و محدودیت‌های‌شان. موانع و محدودیت‌هایی که در اغلب مواقع تنها ذهنی هستند و توسط ذهنِ خود افراد ایجاد شده‌اند.

معنای کوچینگ چیست؟

کوچینگ اغلب با تعبیرهای نادرست معنی می‌شود. مثلاً وقتی به فرهنگ لغت نگاهی بیندازیم، می‌بینم تعاریف زیاد و متفاوتی وجود دارد و بعضاً معنی صحیحی از کوچینگ ارائه نمی‌دهند. مانند تعاریف زیر:

– به‌عنوان مربی یا راهنما
– ارائه دستورالعمل و پیشنهاد به کسی درباره اینکه در یک موقعیت خاص چه‌کاری انجام دهد.
– ارائه راه‌حل و پیشنهادات حرفه‌ای به فرد درباره چگونگی دست‌یابی به هدف.

از آنجایی‌که تمام این تعاریف بیشتر به تدریس اشاره دارند، گفتن یا ارائه راه‌حل و نصیحت کردن، هیچ‌کدام پاسخ خوبی برای سوال کوچینگ چیست؟ نیستند. از نظر ما به‌عنوان کوچ، این تعاریف دقیقاً چیزی است که کوچینگ نیست!

 

تعریف کوچینگ

پدر علم مدرن کوچینگ امروزی و یکی از پیشتازان این رشته مرحوم سرجان ویتمور کوچینگ را به‌خوبی تعریف کرده است:

“کوچینگ بازکردن قفل توانایی‌های یک فرد است برای به حداکثر رساندن عملکرد آن فرد. در واقع کمک کردن به افراد در جهت یادگیری است و نه آموزش دادن به آنها.”

سِر جان ویتمور

پایه و اساس کوچینگ بر این باور است که مراجعه‌کننده یا کوچی همواره پاسخ تمام مسائل خودش را دارد – و به همین دلیل است که این فرآیند تا این اندازه قدرتمند است! مُراجع شما ممکن است، برای پیداکردن بعضی از پاسخ‌هایش به کمک نیاز داشته باشد – و این جایی است که مهارت‌های خاص کوچینگ به‌کار می‌آید.
بنابراین در کوچینگ، مسئولیت یادگیری تنها با خود فرد است و نه با کوچ.

خبر فوق‌العاده این‌ است که این نوع یادگیری بسیار قدرتمند‌تر از یادگیری به‌تنهایی است.
داشتن مالکیت در راه‌حل و پاسخ، نتایج عملکردی طولانی‌تری به‌همراه دارد.
زمانی‌که پاسخ‌ها و راه‌حل‌های خود فرد از درون خود او و براساس ارزش‌ها و خواسته‌های اوست، دست‌یابی به هدف را قابل دسترس‌تر می‌کند.
این یک موضوع جادویی است و برای همین است‌که خیلی خوب کار می‌کند. بنابراین شاید این سوال پیش بیاید که نقش کوچ چیست؟

 

نقش کوچ چیست؟

یک کوچ یک تسهیلگر یادگیری است، در راستای استفاده کردن افراد از مهارت‌هایشان در مسیر رشد و توسعه فردی و بهبود عملکرد خودشان. کوچ متخصص تغییر است. بلد است سوال بپرسد، بشنود و بر اساس شنیده‌ها به شما بازخوردهایی بدهد که شما را در مسیر رشد و توسعه شما به حرکت بیندازند. 

کوچ مانند آیینه است. وقتی جلوی آیینه می‌ایستید، آیینه به شما پیشنهاد نمی‌کند که مثلا این رنگ پیراهن به شما نمی‌آید. آیینه ظاهر شما را به شما نشان می‌دهد و کوچ هم تمام تلاشش این است که خودتان را به شما نشان دهد. طبعا هر چه صاف و بی‌‌قضاوت‌تر باشد، شما بهتر می‌توانید خودتان را درون او ببینید.

بنابراین تمام تعریف‌هایی که از کوچ و کوچینگ تا به حال شنیده‌اید که معنایی غیر از این را منتقل می‌کنند، از نظر ما کوچینگ واقعی نیستند. یا مشاوره هستند، یا منتورینگ، یا معلمی و / یا ارزیاب.

 

تفاوت کوچینگ و منتورینگ

دانستن و درک تفاوت بین کوچینگ و منتورینگ می‌تواند مهم باشد چرا که این دو کاملاً از هم متمایز هستند. هرچند که گاهی این دو را به جای هم فرض می‌کنند. علاوه براین، منتورینگ  یک رابطه طولانی مدت و مداوم است که دیدگاه وسیع‌تری نسبت به فرد را در بر‌می‌گیرد، و مراجعه کننده را با ارائه پیشنهادات و راهنمایی‌هایی از تجربیات خود یادگیرنده را برای شغل آینده‌اش راهنمایی و حمایت می‌کند. به هرحال منتورینگ بیشتر به دنبال توسعه حرفه‌ای فرد است.

در کوچینگ، کوچ پیشنهاد و پند و اندرزی نمی‌دهد و تمام محتوا برای مراجعه کننده (کوچی) می‌باشد. به همین دلیل، کوچینگ معمولاً بر روی حوزه‌ها یا مسائل مربوط به توسعه خاصی متمرکز است. در نهایت، موضوع بسیار مهم تمرکز بر دست‌یابی به اهداف می‌باشد.

البته روش‌های یادگیری بسیاری علاوه بر کوچینگ و منتورینگ نیز وجود دارد.

 

تاریخچه کوچینگ

در ادامه مقاله کوچینگ چیست م‌رسیم به تاریخچه. کوچینگ تاریخی به درازای سقراط  دارد. روش سقراط  براساس این فرض است که، بیشترین یادگیری در مواقعی‌ است‌که افراد مالکیت موضوعی را دارند و یکسری از مسئولیت‌های شخصی را در جهت به‌دست آوردن نتایج به‌عهده می‌گیرند. در نتیجه، فرآیند گفتگو موفق بین افراد در جهت ترویج تفکر انتقادی برای به‌دست آوردن ایده‌ها و فرض‌های اساسی را ترجیح می‌دهد.

در عصر نوین، کوچینگ نقش مهم و منتقدانه‌ای را در ورزش‌هایی مانند تنیس، دوچرخه سواری و فوتبال بازی می‌کند. اما – تیم گالوی و سرجان ویتمور – کسانی بودند که کوچینگ را از عرصه ورزش به دنیای کسب و کار آوردند.

در اوایل دهه هفتاد میلادی، تیم گالوی، که مربیگری تنیس روی میز را برعهده داشت، متوجه شد آنچه در ذهن دانش آموختگان اتفاق می‌افتد، مانع از یادگیری آنها می‌شود. او شروع به آزمایش کردن برروی روش‌هایی کرد که به یادگیری بازیکنان کمک می‌کرد از راه توسعه آگاهی آنها. او نتایج حاصل از این تجربه را “بازی درونی” نامید و مشاهدات خود از این تجربه را با عنوان “بازی درونی در تنیس” در سال ۱۹۷۴ منتشر کرد.

یک دهه بعد، سرجان ویتمور، راننده ماشین‌های مسابقه‌ای که علاقه زیادی به روانشناختی داشت، تحت آموزش گالوی قرار گرفت و متوجه شد که این اصول می‌تواند در کسب و کار هم مورد استفاده قرار گیرد. او تحقیقاتش را ادامه داد، و در سال ۱۹۹۲ کتابی با عنوان “کوچینگ برای عملکرد” را منتشر کرد. اصول کتاب او هنوز هم به‌شکل گسترده در حوزه کسب و کار استفاده می‌شود.

مسیر کوچینگ
مسیر کوچینگ

 

چرا کوچینگ کار می‌کند؟

دردهه‌های اخیر تحقیقات زیادی برروی چگونگی عملکرد مغز انسان صورت گرفته است. درنتیجه، ما بهتر می‌توانیم علم پشت کارکرد فرآیند کوچینگ را درک کنیم که چرا کوچینگ در محل‌کار خیلی خوب کار می‌کند و می‌تواند به جای استفاده از زور در یادگیری مورد استفاده قرار گیرد.

نقشه مغز، یادگیری و عادت‌ها

مغز ما اساساً با ایجاد ارتباطات و مشارکت‌ها کار می‌کند. مغز دوست دارد آنچه را که در گذشته اتفاق افتاده را با آنچه که اکنون اتفاق می‌افتد را با هم مرتبط کند؛ ما هر ثانیه یک‌نوع نقشه ذهنی از ارتباطات ایجاد می‌کنیم.

هنگامی‌که ما برای اولین‌ بار با چیزی روبه‌رو می‌شویم، یک بازه زمانی نیاز داریم که آن موضوع را بگیریم یا درک کنیم. بنابراین اگر ما درحال یادگیری یک مهارت جدید هستیم، برحسب میزان پیچیدگی آن مهارت ممکن است دقایق، روزها یا حتی ماه‌ها، برای یادگیری آن زمان نیاز داشته باشیم. مغز ما به‌تدریج برای یادگیری یک نقشه ایجاد می‌کند و برای این‌منظور انرژی زیادی صرف می‌کند. اما هنگامی‌که نقشه ایجاد می‌شود، مغز ما می‌تواند بر روی چیزهای دیگر تمرکز کند. ما این فرآیند را الگوی ساخت یک عادت می‌نامیم. عادت‌ها با انرژی کارآمدی در بخش‌های مغز ما اجرا می‌‌شوند. به‌سادگی، مغز ما با شکل دادن به عادت‌ها عمل می‌کند.

مغز شگفت‌انگیز شما

چیزهای دیگری که در پاسخ به سوال کوچینگ چیست؟ لازم به دانستن است، کارکرد مغز و چگونگی شکل‌گیری سلول‌های عصبی هنگام یادگیری است. در کتاب “مغزی که خود را تغییر می‌دهد”، «نورمن دویج» اشاره می‌کند که شواهد واقعی وجود دارد که می‌توانیم با “ذهنیت‌هایمان مغزمان را تغییر دهیم”. این حمایت از نظریه هب است که توسط «دونالد هب» در اواخر دهه ۴۰ میلادی توسعه پیدا کرده بود. تئوری هب از عصب شناسی را می‌توان به‌طور خلاصه اینگونه بیان کرد: ” سلول‌های عصبی که با هم آتش می‌گیرند می‌توانند با هم ارتباط برقرار کنند و به هم اطلاع دهند”. این نشان می‌دهد که وقتی چیزهای جدید یاد می‌گیریم، سلول‌های عصبی داخل مغز شروع به تغییر می‌کنند تا با فرآیندهای مورد نیاز خود را هماهنگ سازند. بنابراین، به هرچه بیشتر تمرکز کنید، بیشتر می‌توانید آن مشکل را تجزیه و تحلیل کنید، ارتباط عمیق‌تری را در مغزتان ایجاد می‌کنید.

در مغز این اتفاق توسط یک فرآیند فیزکی صورت می‌گیرد به نام “میلینین”: هر چه یک مسیر و یا یک روش را بیشتر استفاده کنیم، قوی‌تر خواهد شد. هنگامی‌که ما عملی را تکرار می‌کنیم، میلین، که با یک پوشش چربی پوشیده شده، مسیر عصبی را پوشش می‌دهد، اتصالات قوی تری و امن‌تری را ایجاد می‌کند.

این توضیح نشان می‌دهد که چرا تغییرعادت‌ها سخت می‌باشد اما ایجاد راه‌ کارهای جدید آسان‌تراست. خیلی ساده است، به این دلیل است که مغز ما ترجیح می‌دهد با مسیرهای عصبی که در حال حاضر توسعه یافته‌اند، حرکت کنید.

کوچینگ در مقابل گفتن

در تئوری بالا توضیح دادیم که به چه دلیل، کوچینگ بهتر از گفتن است. هنگامی‌که چیزی می‌گوییم، یک نقشه ذهنی ایجاد نمی‌کنیم. هنگامی‌که ما به دلیل تفکر عمیق در مورد چیزی یک بینش جدید را ایجاد می‌کنیم، آن نقشه ذهنی ایجاد می‌شود. به‌ همین سادگی. در نتیجه، درصورت داشتن بینش و نگرش کوچینگی (مانند، پرسیدن سؤال) برای مغز بسیار دوستانه‌تر و سازگارپذیرتر از بیان پاسخ‌ها به افراد است.

علاوه براین، یک موضوع اضافی با گفتن این است‌که بیشتر احتمال دارد یک «پاسخ تهدید» ایجاد کند، زیرا پیش‌بینی‌ها و ارتباطات فردی با انتظارات متفاوت است. این تفاوت باعث ایجاد یک پیام خطا و احساس درد در مغز می‌شود. و به نوبه خود، تمایل افراد را برای دربافت اطلاعات و دانش جدید کاهش داده و احتمال ایجاد مقاومت در این‌باره را افزایش می‌دهد.

بنابراین، اگر بیشتر بگوییم در برابر اینکه بیشتر کوچ کنیم، انرژی‌مان را هدر داده‌ایم و شرایط را برای مُراجعین درجهت دست‌یابی به ایده‌های جدید و پاسخ‌، سخت‌تر خواهیم کرد. شغل کوچ ایجاد آگاهی و بینش است، نه راهنمایی کردن و پند و اندرز دادن. براساس گواهی بیشتر محققان کوچینگ این موضوع با تمرین زیاد آسان‌تر می‌شود.

حالا که تا پایان آمده‌اید و مطالب مقاله را خواندید، به سوال ابتدای مقاله در بخش کامنت‌ها پاسخ بدهید: کوچینگ چیست؟ همینطور پیشنهاد می‌کنم اگر تاکنون تجربه جلسه کوچینگ نداشته‌‌اید، از فرصت جلسات رایگان کوچینگ استفاده کنید.

ترجمه: ناهید بوداغی

منبع

اشتراک گذاری

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

درباره ما

کلام یادگیری فردا مجموعه‌ای است که توسط تعدادی از کوچ‌های حرفه‌ای شکل گرفته است.

کیفکو این افتخار را دارد که با ترکیب موثر آموزش‌های مهارت‌محور، کوچینگ و منتورینگ، در کنار شما همراهان گرامی باشد تا یادگیری را در خود و سازمان‌تان نهادینه کنید و بتوانید آینده‌تان را آن‌گونه که می‌خواهید و دوست دارید خلق نمایید و بیافرینید.

کلام یادگیری فردا مجموعه‌ای است که توسط تعدادی از کوچ‌های حرفه‌ای شکل گرفته است.

کیفکو این افتخار را دارد که با ترکیب موثر آموزش‌های مهارت‌محور، کوچینگ و منتورینگ، در کنار شما همراهان گرامی باشد تا یادگیری را در خود و سازمان‌تان نهادینه کنید و بتوانید آینده‌تان را آن‌گونه که می‌خواهید و دوست دارید خلق نمایید و بیافرینید.

تماس با ما