وقتی شرایط سخت میشود، چه چیزی سبب میشود عدهای به شرایط مطلوب برگردند و سایرین مذبوحانه دست و پا بزنند؟ روزهای گذشته شلیکوار درون سر شما وارد میشوند آنها را از ذهن خود خارج کنید، خود را با هیأتی از مشاوران دمخور کنید و با ناشناختهها راحت باشید و آنها را بپذیرید.
حقیقت ناراحتکننده این است که زندگی هیچ کس، کامل نیست. وقتی شرایط سخت میشود چه چیزی کسانی را که میتوانند خودشان را حفظ کنند و ادامه دهند را از دیگران جدا میکند؟ چند سال پیش، دو تن از اساتید من که استاد پیشین مدرسه کسب و کار بودند، پروفسور جفری پفر، نویسنده کتاب قدرت و جیم کالینز، نویسنده کتاب از خوب به عالی، یک تحقیق غیررسمی از دانشجویان MBA من در استنفورد انجام دادند تا ببینند چه فاکتورهایی بر روی انسانهایی که میتوانند تابآوری کنند و آنها که نمیتوانند، بیشترین تأثیر را دارد.
آنها در این تحقیق میزان درآمد بیشتر را معیار سنجش قرار ندادند، بلکه افرادی را مورد سنجش قرار دادند که بیشترین موفقیت را در دستیابی جامع به اهداف و آرزوهایشان داشتند. پس از حذف فاکتورهای بسیار، آنها بر روی تابآوری به عنوان یک مهارت و رفتار تعیینکننده متمرکز شدند که اجازه میدهد برخی بتوانند از شرایط ناگوار خارج شوند.
به هر حال، این طور نیست که هیچ کدام از ما دچار سختی و مشقت نشده باشیم؛ همه شدهایم. دراین میان برخی قادر بودند بلند شوند و گرد و خاک خود را بتکانند و به حرکت ادامه دهند در حالی که برخی دیگر اینگونه نبودهاند. تابآوری فاکتوری است که جواب میدهد، ما نیاز داریم ظرفیت خود در بازیابی سریع از سختیها و سرگشتگیهای ذهنی و گاهی فیزیکیمان را در مواجهه با سختیها و مشقتها پرورش دهیم.
شما برای ماندن در مسیر و یا برگشتن به مسیر و انگیزهمند ماندن در زمانی که اتفاقات به شکل مطلوبِ شما، پیش نمیروند، چه میتوانید بکنید؟ در زیر چهار اقدامی را میبینید که مردمانی که بیشترین تابآوری را دارند، انجام میدهند:
- آنها به صداهای منفی درون سرشان گوش نمیدهند.
ما همه این نوع صداها را در سرِ خود داریم: آن صداهایی درون سرمان که اساساً به ما میگویند که ما هرگز موفق نخواهیم شد، پس چرا اصلاً شروع کنیم؟ یکی از مراجعان من این صدا را “کتکزن منفینگر خسته نشو” مینامد و به طور مداوم در حال تمرین اخراج کردن آنهاست. مراجع دیگرم میگوید دو گرگ درون مغزش هستند که یکی برای موفق شدن در چالشهای جدید میجنگد و دیگری برای موفق نشدن او مبارزه میکند. او باور دارد گرگی پیروز خواهد شد که او آن را تغذیه میکند.
اگر او صداهای منفی را تقویت کند، گرگ بد برنده خواهد شد اما اگر او بتواند تمرکز خود را بر دستاوردهای خود در گذشته حفظ کند، ایمان به خودش را حفظ کرده، و به حرکتش ادامه خواهد داد. آیا شما هم میخواهید صداهای منفی خودتان را اخراج کنید؟
- آنها هیأت مشاوران شخصی دارند.
سالها پیش، یکی از منتورهایم، اونیس آزانی، عضو تیم اجرایی استخدام در شرکت کورنفری، به من پیشنهاد داد که هیأت مشاوران شخصی خودم را ایجاد کنم. این مدل از مشاوران قابل اعتماد برای استارتآپها و مدیران عاملِ پانصد شرکت برتر دنیا، کار میکند و خانم آزانی پرسید، چرا یکی برای خودت ایجاد نمیکنی؟
اعضای هیأت مشاوران من در واقع نمیدانند که عضو یک تیم هستند؛ آنها گمان میکنند تنها فردی هستند که من در زمان نیاز با آنها تماس میگیرم. من هرگز یک جلسه عمومی با حضور آنها تشکیل ندادهام و آنها را به هم معرفی نکردهام. اما آنها با هم توصیههای فوقالعادهای درباره تصمیمات من در زندگی حرفهای و شخصیام به من ارائه دادهاند، یا گاهی شانهای برای گریستن به من دادهاند. البته شما میتوانید یک کوچ (رهیار) یا درمانگر استخدام کنید (که برای موضوعات بلند مدت، به شدت توصیه میکنم) اما برای تصمیمهای روزانه و چالشهایی که همه ما با آن مواجه میشویم، یک هیأت مشاوران شخصی کارآمدتر است.
هیأت مشاوران من شامل همسر یکی از دوستانم است که به طرزی خیرهکننده در هر نوع مذاکرهای خوب است، یکی از رؤسای سابقم که علاقمندیهای حرفهای مشترکی داریم و من را به خارج از محدوده امنم هل میدهد، و یکی همکاران قبلیام که ارتباطات بسیار خوبی دارد. من با تک تک آنها برای هر تصمیم تماس نمیگیرم، اما احتمالاً افسوس زمانهایی را میخورم که تماسی که باید را نگرفتم.
درست مانند یک هیأت مدیره واقعی، شما نیز از هیأت مشاوران شخصی خود، توصیههای متناقضی دریافت خواهید کرد. وقتی من تصمیم گرفتم حرفهام را تغییر دهم و به مدت یک سال به یک کمپین سیاسی بپیوندم، هیأت مشاورانم به شکلی متفقالقول تأیید نکردند که این یک تصمیم درست است. (وقتی به گذشته نگاه میکنم، میگویم ای کاش به کسانی که سعی میکردند من را منصرف کنند، توجه بیشتری میکردم.!) مسئولیت پذیرش توصیهای که دریافت میکنید، همیشه با خود شماست. فقط برای پرسیدن آن تردید نکنید. چه کسانی عضو هیأت مشاوران شخصی شما هستند؟

- آنها با ندانستن راحت هستند.
کاتلین هارن در مؤسسه پرستاری از مرکز پزشکی ماری، از سرپرستاری به مدیریت اجرایی پرستاران و بعد به معاونت مؤسسه ارتقاء یافته بود. او باور دارد برای پیشرفت، هر فردی باید قادر باشد درباره هر موضوعی بدون آمادگی کامل صحبت کند، و به اندازه کافی با اعتماد به نفس و منعطف باشد و بتواند شمرده سخن بگوید، حتی وقتی همه چیز را نمیدانید، زیرا ما نمیتوانیم دانای کل باشیم.
چگونه میتوانید با ندانستن راحت باشید؟ هارن پیشنهاد میکند دورههای چگونه یک داستانسرای مؤثر باشیم و دورههای مخصوص رسانهها را برای توسعه مهارتها و اعتماد به نفس در حضور میکروفون را بگذرانید. دیگران دوره بدیههسازی را در تئاتر و موسیقی و رقص پیشنهاد میکنند. از آنجا که بدیههسازی به عنوان خلق یک اقدام بدون برنامه از پیش تعیین شده است، مهارتهای مرتبط با آن هنگامی که شرایط سخت میشود، کاملاً به درد بخور هستند. امسال چه کاری میتوانید انجام دهید که آماده شوید حتی وقتی کاملاً آماده نیستید؟
- آنها بیخیال “آره، اما…” میشوند.
حتی وقتی در حال خواندن این مقاله هستید، من میشنوم که تصور میکنید و “آره، اما…” آره، اما کی عضو هیأت مشاوران من میشود؟ من هیچ فرد قابل اعتمادی برای توصیه گرفتن ندارم. یا میگویید، صداهای منفی درون ذهن من خیلی خیلی بلند و پرقدرت هستند.
ما همه از این “آره، اماها” داریم. مال شما ممکن است به این مربوط باشد که زیادی جوان یا زیادی پیر هستید، یا شاید از فرهنگی باشید که شما را تشویق میکند مورد توجه قرار نگیرید یا از خانوادهای باشید که بگویند لاف زدن مؤدبانه نیست. ممکن است فکر کنید که تحصیلات آکادمیک ندارید، شاید هم نگران این هستید که اگر از میان جمع بلند شوید و موضوعی مناقشهبرانگیز را مطرح کنید، محبت دیگران را از دست بدهید. و یا ممکن است راهبرانی را شاهد بوده باشید که به خاطر ایدههایشان مورد حمله قرار گرفتهاند و متهم شدهاند و نگران باشید که همین بلا سر شما نیز بیاید.
ما همه از این “آره، اماها” داریم، اجازه ندهید آنها شما را از بازی خارج کنند.
مترجم: افشین محمد