اغلب اوقات در بخش مدیریت منابع انسانی به سابقه دانشگاهی یا فنی یک فرد متقاضی کار بیشتر از صلاحیتهایی که بر رشد فردی او اشاره دارد، اهمیت میدهیم درحالیکه همه میدانیم آنچه باعث موفقیت و برتری افراد در حوزه کاری آنها میشود، اغلب خصیصههایی است که در حوزه رشد و توسعه فردی قرار میگیرد.
افرادی که در سازمانها مشغول به فعالیت هستند چه مدیران و چه کارکنان، همگی باید به ویژگیهایی مجهز باشند که میتوانند به سازمان در راه رسیدن به اهداف حرفهای کمک کنند. ویژگیهایی همچون مهارت سخنرانی، مهارتهای ارتباطی، مهارت مذاکره، مدیریت زمان، مدیریت پروژه، مهارت واگذاری، حل مسئله، کار گروهی و امثال آن که مهارتهای نرم نام دارند.
چنین ویژگیهای نهفقط از افراد، انسانهای بهتری در زندگی فردی خودشان میسازد، بلکه به آنها کمک میکند تا در سطح سازمانی هم مؤثر باشند و بتوانند رشد و بالندگی خود و مجموعهای را که در آن کار یا آن را مدیریت میکنند، شاهد باشند.
هر مدیر یا رهبری اول از همه باید بهطور مرتب از خود بپرسد که «برای رشد و توسعه فردی خودم، چه کارهایی را انجام میدهم؟» زمانی که یک مدیر یا رهبر این سؤال را از خود پرسید و پاسخی برای آن یافت، باید به سراغ این سؤال برود که «در حال حاضر برای رشد و توسعه فردی اعضای گروهم چه کارهایی را انجام میدهم؟»
رهبران واقعی از خودشان شروع میکنند.
توسعه فردی از این منظر به معنی داشتن درکی بهتر از خودمان و توسعه صلاحیتهایی است که معمولاً پروسهای مادامالعمر است.
سرمایهگذاری در آموزش و توسعه فردی کارکنان، تأثیر مستقیم بر میزان مشارکت، بهرهوری و درمجموع بالا رفتن شاخصههای موفقیت در کسبوکار را دارد. اغلب روشهای توسعه فردی کارکنان که از سوی سازمان استفاده میشود شامل برنامههای آموزشی، کوچینگ و برنامههای توسعه رهبری است.
در این میان، مؤثرترین روشها برای توسعه فردی در سازمانها بهطورمعمول برگزاری دورههای آموزشی عملی با حضور تسهیلگر و استفاده از کوچینگ است. کوچها میتوانند هم با گروهها و هم با افراد بهطور مجزا کار کنند و مهارتهای آنها را درزمینهی مدیریت روابط بین فردی، مدیریت یا رهبری، مدیریت تغییر و بحران، حل تعارض و موارد مشابه گسترش دهند.
فراهم کردن دورههای آموزشی توسعه فردی در زمینههایی مانند مدیریت تعارض یا تضاد (Conflict Management)، مدیریت استرس، برنامهریزی توسعه فردی و حرفهای، تشکیل تیم یا گروه و ارتقای کیفیت کار گروهی نیز برای رشد کارکنان و متعاقباً رشد سازمان بسیار مؤثر است.
چرا توسعه کارکنان ضروری است؟
توسعه کارکنان، فرآیندی است که کارکنان در آن از حمایت فردی که آنها را استخدام کرده، برخوردار میشوند تا از مجموعهای از برنامهها برای بهبود مهارتها و به دست آوردن دانش و مهارتهای جدید استفاده کنند.
در محیطهای کاری امروزه، توسعه و پیشرفت کارکنان، عامل شماره یک برای حفظ افراد، بهخصوص آنهایی است که در هزاره جدید وارد بازار کار میشوند.
همه ما میدانیم که نیروی انسانی یک سازمان، نیروی حیاتی آن است که باید ارزشمند شمرده و بهخوبی از آن حفاظت و نگهداری شود؛ درواقع کارکنان هر سازمانی، ارزشمندترین دارایی و پشتوانه اصلی آن هستند. هرکدام از کارکنان، سهمی در موفقیت یا شکست یک سازمان دارد و آن سازمان حتی با داشتن قویترین و آخرین تکنولوژیها، بدون کارکنانش نمیتواند عملکرد چشمگیری داشته باشد.
هیچ مدیری دلش نمیخواهد کارکنانش صرفاً بهعنوان منبع درآمد به آن نگاه کنند، هیچ کارمندی هم دلش نمیخواهد هر روز صبح به جایی برود و عصرها از آنجا برگردد و سر ماه حقوقی بگیرد، این نحوه تعامل چیزی است که نه مدیر و نه کارکنان تمایلی به آن ندارند. روی زمان و منابع کارکنان باید سرمایهگذاری شود و به آنها در راه رشد و توسعهشان آموزشهای لازم داده شود اما توسعه فردی در سازمان به چه معنا است؟
توسعه فردی در یک سازمان زمانی صورت میگیرد که در آن هم کارکنان و هم مدیران آن، شروع به بهبود مهارتها و دانش خود بهعنوان یک فرد کنند. این فرآیند میتواند موارد بسیاری چه در حوزه آموزش و چه در حوزه کوچینگ شامل شود اما بهطورکلی چهار برنامه وجود دارند که میتوانند بهعنوان ابتداییترین عناصر تأثیرگذار در توسعهسازمانی به آنها اشاره کرد:
چهار برنامه اصلی توسعه فردی مؤثر در توسعهسازمانی
۱. داشتن برنامه توسعه فردی (IDP: Individual development plan)
داشتن یک برنامه توسعه فردی یا IDP درواقع داشتن برنامهای کاری برای با انگیزه ماندن و پیشرفت در مسیر حرفهای است. برنامه توسعه فردی یک رویکرد مؤثر برای تفکر در مورد اهداف و چیدن برنامههاست. این برنامه مثل یک نقشه راه به کارکنان و مدیران کمک میکند تا ضعفها و قوتهای خود را بشناسند و اهداف و گامهای خود را برای رسیدن به تغییرات مطلوب، شناسایی و عملی کنند.
برنامه توسعه فردی شامل ایدههای مشخصی است که به اهداف کوتاهمدت و بلندمدت هر فردی گره خورده است. ایدههای برتر یک برنامه توسعه فردی شامل مواردی همچون کسب دانش، کسب گواهینامهها، یادگیری مهارتهای رهبری و کوچینگ و شبکهسازی با افراد تأثیرگذار میشود. همچنین این کار شامل گامهایی برای رفع موانع برای پیشرفت حرفهای است. برای نمونه اگر روابط شما با فرد بالاتر از خودتان دچار مشکل شده است پس حل مشکل و رفع آن از اهمیت فوقالعادهای برخوردار است.
تهیه برنامه توسعه فردی باید با دفتر امتیازدهی همراه باشد تا به افراد کمک کند روند پیشرفتشان را بسنجند. همه کارکنان میتوانند از نمونههای و قالبهای مشخص برنامه توسعه فردی برای ایجاد اهداف واقعی، مشخص و قابلسنجش بهره بگیرند. داشتن چنین دفتری برای اندازهگیری پیشرفت، به افراد کمک میکند تا با انگیزه و در مسیر رسیدن به اهداف خود باقی بمانند.
۲. بهبود مهارتهای مربوط به مدیریت زمان
موعدهای تعیینشده، عناصری کلیدی در پروژههای کاری هستند. برای اینکه هر مدیر و هر کارمندی در حرفه خود موفق باشد باید قدرت و مهارت مدیریت زمان داشته باشد. اگر افراد حاضر در یک سازمان وظایف خود را بهموقع به انجام نرسانند، نیاز به آموزش و یادگیری مهارت مدیریت زمان و توسعه فردی خود دارند. بهاینترتیب دیگر حس نمیکنند که تحت یک فشار عجیب برای انجام کارهایشان قرار دارند بلکه متوجه مراتبی میشوند که برای انجام کارها یکی پس از دیگری به آن نیاز دارند.
از دیدگاه کوچینگ اولین گام در جهت مدیریت زمان، مدیریت توجه یعنی داشتن توجه به کار و اولویتهای کاری است نه یادگیری تکنیکهای مدیریت زمان. هوشیاری و حضور در انجام کارها، از همگی افرادی بهتر و برنامهریزان بهتری میسازد. همچنین اگر یک سازمان بتواند مطابق اولویتهایش برنامهریزی کند و اهداف را به سرانجام برساند، موفقیت بیشتری را از آن خود میکند.
۳. بهبود مهارتهای اجتماعی و کار گروهی
مهارتهای اجتماعی فقط به معنی جمع شدن در یک اجتماع نیست. اگر روابط سالم میان کارکنان و مدیران و بهطورکلی همکاران حکمفرما نباشد و تکتک افراد بر روی توسعه فردی خود در این زمینه کار نکرده باشند، به سرانجام رساندن اهداف بسیار دشوار میشود. کار گروهی فقط زمانی ممکن است که اعضای یک سازمان روابط کاری خوبی با یکدیگر داشته باشند. زمانی که چنین همافزایی در سازمان و بین همکاران وجود داشته باشد، عملکرد سازمان مثبت میشود و به جایگاه بهتری دست پیدا میکنند.
بیشتر مدیران میخواهند که وظایف به انجام برسند اما توسعه روحیه کار گروهی در یک سازمان، چیزی بیش از صِرف به انجام رساندن کارها است و مرحلهای بالاتر از انجاموظیفه است. داشتن روحیه کار تیمی و گروهی به معنا احساس تعلق و ارتباط بهتر بین همکاران، در جریان کار است. فقط در چنین حالتی است که همه اعضای سازمان در موقعیتی مناسب برای ارتباط برقرار کردن و آموختن از سایر اعضای گروه قرار میگیرند و کارها بهتر و با سرعت بالاتری به انجام میرسد.
۴. بهبود هوش هیجانی
توانایی کارکنان برای درک احساسات و مدیریت آنها، مهارت توسعه فردی بسیار قدرتمندی در محیط کار است. هوش هیجانی، به معنی قدرت درک و مدیریت احساسات هم در خود فرد و هم در افرادی است که با او ارتباط دارند. داشتن چنین آگاهیای به مدیران کمک میکند تا انگیزهها و الگوهای عملی افراد را بهتر درک کنند. این مهارت را در محیطهای کاری میتوان با همکاری و تعامل متقابل، یادگیری گوش دادن فعال (که یکی از مهارتهای اصلی کوچینگ بهحساب میآید) و همدلی بهبود بخشید. داشتن چنین مهارتی به این معنا است که افراد احساسات خودشان را بهتر بیان میکنند و به همین ترتیب به احساسات مشتریان و همکارانشان نیز بهتر جواب میدهند.
مؤثرترین روش برای بهبود هوش هیجانی، مشاهدههای الگوهای کنش و واکنش در تعامل با دیگران است. کارکنان باید یاد بگیرند چه چیزهایی آنها را عصبانی میکند یا به آنها انگیزه میبخشد؛ چه چیزهایی آنها را سرحال میآورد یا به آنها استرس وارد میکند. در مرحله بعد باید به دنبال کشف انگیزه سایر افراد (چه مشتری و چه همکاران) باشند، اینکه چه چیزهایی دیگر افراد را به شوق میآورد و چه چیزهایی به آنها استرس وارد میکند.
نتیجه تقویت مهارت هوش هیجانی، داشتن رویکردی بدون تعصب نسبت به ارتباطات در محیط کار خواهد بود و تمام افراد در ردههای سازمانی مختلف قادر خواهند بود روابط سالمتری در کوتاهمدت و بلندمدت با سایر اعضا برقرار کنند و بازیکن تیمی ایدهآل برای سازمان خود باشند.
زمان تغییر فرا رسیده است
اگرچه فرآیند توسعه فردی، فرآیندی طولانیمدت است، بااینحال هر فردی که سفر موفقیتآمیزی را آغاز کرده قبل از هر چیزی به پاسخ این پرسش توجه کرده که: چگونه یک برنامه برای توسعه فردی (تقویت نقاط قوت و محدود کردن نقاط منفی در مسیر رسیدن به اهداف) داشته باشم؟ و چگونه با حمایت یک کوچ یا یک منتور به این اهداف دسترسی یابم؟ بیشتر افراد رویارویی با چالشهای زندگیشان را بهتنهایی دشوار مییابند بهاینعلت که به مهارتهای نرم برای رسیدن به زندگی شاد و رضایتبخش مجهز نیستند درنتیجه در مسیر توسعه فردی و پیدا کردن نقشه راه مناسب خود از همراهی یک کوچ یا منتور بهره میبرند.
مدیران و رهبران زیادی هم هستند که در مدیریت گروه خود با دشواریهای زیادی روبهرو میشوند، بهویژه در جلب اعتماد و یافتن کسانی که بهواقع آنها را دنبال کنند، درنتیجه حضور یک فرد بیطرف که دغدغه همه افراد را بدون قضاوت میشنود، روند بهبود و حل مسائل را تسریع میکند.
جمعبندی
درنتیجه و به عبارتی سادهتر همه ما نیاز داریم تا برای دستیابی به نتایجی که دنبالش هستیم روی توسعه فردی خودمان کار کنیم، سخنان دیگران را بشنویم، بازخورد بدهیم و بازخورد بگیریم و از راهنمایی افرادی که به آنها اعتماد داریم، در مسیر رشد خودمان، رشد همکارانمان و درنهایت رشد سازمان خود بهره ببریم. به قول خردمندی:
«یا رشد میکنید یا اگر رشد نمیکنید در حال مردن هستید!»