آیا تاکنون متهم به “قرار دادن ۲ بهعلاوه ۲ و بهدست آوردن ۵” شدهاید، به این معنی که شخص دیگری فکر میکند که به نتیجه نادرست رسیدهاید؟
در دنیای پر سرعت امروزه، ما همیشه تحت فشار هستیم که هماکنون عمل کنیم، نه اینکه وقت خود را برای استدلال و تجزیه و تحلیل کردن چیزها و موضوعات صرف کنیم و به فکر حقایق واقعی باشیم.
این نه تنها میتواند ما را به سمت نتیجهگیری نادرست سوق دهد، بلکه میتواند موجب ایجاد اختلاف با افراد دیگری شود، که ممکن است نتیجهگیریهای کاملاً متفاوتی در مورد همین موضوع داشته باشند.
در محیط کسب و کارهایی که به سرعت حرکت میکنند، باید اطمینان حاصل کنید که اقدامات و تصمیمات شما براساس واقعیت پایهگذاری شده است. به همین ترتیب، هنگامیکه نتیجهگیری افراد دیگر را میپذیرید و یا آنها را به چالش میکشید، باید اطمینان داشته باشید که استدلال آنها و شما نیز کاملاً براساس حقایق واقعی استوار است. “نردبان استنتاج” به شما در رسیدن به این هدف کمک میکند.
این ابزار که گاهی به عنوان “فرآیند انتزاع” نیز شناخته میشود، میتواند به شما کمک کند تا مراحل تفکر خود را درک کنید که چگونه ممکن است شما را به سمت نتیجهگیری اشتباه سوق دهد و بنابراین به شما کمک میکند تا بتوانید به واقعیتهای مستحکم و حقایق برگردید.
نردبان استنتاج برای اولین بار توسط روانشناس سازمانی کریس آرگیریس مطرح شد و توسط پیتر سِنگه در کتاب پنجمین انضباط: هنر و تمرین از یادگیری سازمان مورد استفاده قرار گرفت.
- درک تئوری
نردبان استنتاج فرآیند تفکری را که ما طی میکنیم را شرح میدهد. معمولاً بدون دانستن و درک آن، برای رسیدن از یک حقیقت به یک تصمیم یا عمل.
مراحل تفکر را میتوانید بر روی پلههای نردبان که در شکل زیر به نمایش درآمده را مشاهده نمایید.

از پایین نردبان شروع میکنیم، ما واقعیتها و حقایق را داریم.
از آنجا، ما:
- آنها را براساس باورها و تجربیات قبلی خود انتخاب و تجربه میکنیم.
- معنی آنها را تفسیر میکنیم.
- پیشفرضهای موجود را بهکار میگیریم، حتی گاهی بدون آنکه به آنها فکر کرده باشیم.
- دریافت نتایج براساس حقایق تفسیر شده و پیشفرضهای ما.
- پرورش باورها براساس نتیجهگیریهای انجام شده.
- انجام اقداماتی که بهنظر درست میرسند بر باورهای ما استوار هستند.
این میتواند یک چرخه معیوب ایجاد کند. باورهای ما تأثیر زیادی بر انتخاب ما از واقعیت دارند، و میتواند ما را به سمت نادیده انگاشتن حقایقِ واقعی سوق دهد. خیلی زود ما به معنای واقعی کلمه پیمیبریم درون نتایج- با از دست رفتن حقایق و گام نهادن در فرآیند استدلال.
با استفاده از نردبان استنتاج، میتوانید یاد بگیرید که به حقایق بازگردید و از باورها و تجربیات خود برای اثربخشی مثبت استفاده کنید، نه اینکه به آنها اجازه دهید زمینه قضاوت شما را محدود کنند. پیروی از این استدلال گام به گام میتواند شما را به نتایج بهتری برساند، بر اساس واقعیت، بنابراین میتوانید از اشتباهات غیرضروری و درگیری اجتناب کنید.
نردبان استنتاج به شما کمک میکند تا بهتر نتیجهگیری کنید، یا نتیجهگیری افراد دیگر را بر اساس حقایق و واقعیتها به چالش بکشید. این نردبان میتواند به شما در تجزیه و تحلیل دادههایِ سخت، مانند مجموعهای از ارقام فروش یا آزمایش تست ادعاها، کمک کند. شما همچنین میتوانید از آن برای اعتبار بخشیدن یا به چالش کشیدن نتیجهگیری افراد دیگر استفاده کنید. فرآیند استدلال گام به گام به شما کمک میکند تا بهصورت عینی و در هنگام کار یا به چالش کشیدن دیگران، بدون ایجاد درگیری به نتیجهای مشترک برسید.
فرآیند استدلالِ گام به گام به شما کمک میکند تا بر روی هدف باقی بمانید، و در هنگام کار یا به چالش کشیدن دیگران، بدون درگیری به نتیجهای مشترک دست یابید.
نکته ۱:
از نردبان استنتاج میتوانید در هر مرحله از فرآیند تفکر خود استفاده کنید. اگر شما بتوانید به تمام سئوالاتی که در ادامه میآید پاسخ دهید، این مدل میتواند بسیار کمک کننده باشد.
- آیا این نتیجهگیری “صحیح” است؟
- چرا من این از این پیشفرضها پیروی میکنم؟
- چرا فکر میکنم انجامِ این کار “درست” است؟
- آیا این واقعاً مبتنی بر همه واقعیتها است؟
- چرا او این باور را دارد؟

از مراحل زیر برای به چالش کشیدن فکر با استفاده از نردبان استنتاج استفاده کنید:
- متوقف شوید! وقت آن است که دربارۀ استدلال خود فکر کنید.
- مشخص کنید شما کجای نردبان هستید؟ شما ایستادهاید برپلهی:
- اطلاعات یا واقعیتِ خودتان را انتخاب میکنید؟
- تفسیر کردن به چه معناست؟
- ایجاد یا آزمایش کردن پیشفرضها؟
- شکلگیری یا آزمایش نتایج؟
- تصمیمگیری درمورد اینکه چه کاری انجام دهید و چرا؟
- از پله کنونی خود به طرف پایین نردبان رفته و استدلال خود را تجزیه و تحلیل کنید. اینکار به شما کمک میکند تا حقایق و واقعیتهایی که حقیقتاً با آنها کار میکنید را ردیابی کنید.

در هر مرحله، از خود بپرسید به چهچیزی فکر میکنید و چرا؟!
همانطورکه شما هر گام را تجزیه و تحلیل میکنید، ممکن است لازم باشد که استدلال خود را نیز تعدیل و سازگار کنید. برای مثال، شما ممکن است لازم باشد که بعضی از پیشفرضهای خود را تغییر دهید یا دایره اطلاعاتی که انتخاب میکنید را گسترش دهید.
سؤالات زیر به شما کمک میکند که به عقب برگردید و از پله پایین نردبان شروع کنید.
- چرا این روش را برای این عمل (رفتار یا اقدام) انتخاب کردم؟ آیا اقدامات دیگری وجود دارد که باید در نظر داشته باشم؟
- چه باوری منجر به آن عمل در من شد؟ آیا بر پایه اصول و مستدل بوده است؟
- چرا من این چنین نتیجهگیری کردم؟ آیا این یک نتیجهگیری درست میباشد؟
- چه پیشفرضی در من است و چرا؟ آیا فرضیات من معتبر هستند؟
- من چه دادههایی را برای استفاده انتخاب کردم و چرا؟! آیا دادهها را با دقت انتخاب کردهام؟
- چه حقایقِ واقعی وجود دارند که من باید از آنها استفاده کنم؟ آیا واقعیتهای دیگری وجود دارد که باید در نظر بگیرم؟
نکته ۲:
هنگامیکه استدلال خود را بهکار میگیرید به دنبال پلههایی باشید که تمایل به پرش از آنها را دارید. آیا شما تمایل دارید خیلی راحت پیشفرضهایی را ایجاد کنید؟ آیا تمایل دارید فقط بخشی از دادهها را انتخاب کنید؟ به گرایشات خود توجه داشته باشید. بنابراین شما میتوانید یاد بگیرید که در آینده بتوانید آن مرحله از استدلال را با دقت بیشتری انجام دهید.
- با یک حس جدیدی از استدلال (و شاید زمینه گستردهتری از دادهها و ملاحظات بیشتر دربارۀ پیشفرضها)، اکنون می توانید دوباره کار کنید و به پیش روید – گام به گام – پلههای نردبان را بالا بروید.
نکته ۳:
سعی کنید استدلال خود را با همکار یا دوست خود مطرح کنید و آنرا شرح دهید. این به شما کمک خواهد کرد تا صحتِ استدلال خود را بررسی نمایید.
اگر شما استدلال و نتیجهگیری شخص دیگری را به چالش میکشید، بسیار مهم است که بتوانید استدلال خود را توضیح دهید. پس میتوانید استدلال خود را به شکلی توضیح دهید که کمک کند به یک نتیجهگیری و استدلال مشترک دست یابید و از تعارض جلوگیری کنید.
مثال:
مدیر فروش منطقهای، به تازگی آخرین آمار فروش را دریافت کرده است. فروش در منطقه و حوزهی تحت پوشش “داون” دوباره افت داشته و به سادگی میتوان گفت که این به اندازه کافی خوب نیست. لازم است او اخراج شود!
اکثر افراد موافقند که مدیر فروش ممکن است برای یک استنتاج تند و بیپروا عجله کرده باشد. پس بیایید ببینیم چگونه میتوان از نردبان استنتاج در سناریویی جدید استفاده نمود:
آخرین آمار فروش ماه (واقعیت) وارد و مشخص شده است، و مدیر فروش بلافاصله بر منطقه و حوزهی تحت پوشش “داون” متمرکز شده است. (واقعیت انتخاب شده). فروشنده دوباره مانند ماههای گذشته افت داشته است (واقعیت تفسیر شده).
مدیر فروش فرض میکند افت در فروش کاملاً مربوط به عملکرد “داون” است (پیشفرض)، و تصمیم میگیرد که “داون” عملکرد خوبی نداشته است (نتیجهگیری). بنابراین این عقیده در او شکل میگیرد که “داون” نمیتواند در کار پیشرفت کند (باور). او احساس میکند که اخراج “داون” بهترین نظر و ایده است (عمل).
حال بیایید تفکر مدیر فروش را با استفاده از نردبان استنتاج به چالش بکشیم:
مدیر فروش با این باور موجود به این رقم از فروش رسیده که “داون” که یک فروشنده تازهکار است، ممکن است نتواند به خوبی قدیمیها که سالها برای اینکار تعلیم دیدهاند کار کند. او بر منطقه و حوزهی “داون” تمرکز میکند به این دلیل که “داون” یک فروشنده تازهکار است و حقایق انتخاب شده نیز از آنچه که اکنون او به آن باور دارد حمایت میکنند (که “داون” این کار را خوب انجام نمیدهد).
به حقایق و واقعیت برگردیم؛ ما باید انتخاب و دادهها و پیشفرضهای مدیرفروش درباره عملکرد احتمالی “داون” را به چالش بکشیم.
اگرچه این ارقام در منطقه و حوزهی “داون” پایین آمده است، در حقیقت این کاهش نسبت به سایر مناطق کمتر بوده است. “داون” نیز حقیقتاً یک فروشنده فوقالعاده است، اما او و همکارانش درحقیقت با تأخیر در دریافت محصولات جدید و داشتن محصولات قدیمی که در انبار نبودهاند رها شدهاند.
هنگامیکه مدیر فروش پیشفرضهای خود را تغییر داد، او توانست نیازها را ببیند و بر روی حل مشکل در خصوص و موضوع محصولات متمرکز شود. او همچنین توانست از “داون” بیاموزد – که چگونه “داون” عملکرد بهتری نسبت به دیگر فروشندهها در روبهرو شدن با مشکل انبار داشته است؟ آیا دیگران هم میتوانند از او یاد بگیرند؟
ترجمه: ناهید بوداغی