کوچینگ برای زندگی: ۱۰ پرسش پرطرفدار که به سادگی شما را با کوچینگ آشنا میکند
با اینکه هر روز شاهد تولید محتوای بیشتری دربارهی کوچینگ (Coaching) هستیم و میتوان گفت نسبت به گذشته افراد بیشتری با این حوزه آشنا شدهاند، اما سؤالات و برداشتهایی از سوی مراجعان مطرح میشود که نشان دهنده وجود ابهام و در مواردی عدم درک درست از مفهوم و کارکرد کوچینگ است.
یکی از دلایل این امر، توضیحات سخت، پیچیده و تخصصی است که باعث شده در ذهن بسیاری، کوچینگ گُنگ و نامفهوم به نظر برسد یا انتظارات اشتباه از آن ایجاد شود و یا با آنکه کنجکاو هستند اما نتوانند با توضیحات ارائه شده ارتباط برقرار کنند و و درنهایت این مسیر را برای خودشان مناسب ندانند. از اینرو این مقاله با هدف پاسخگویی به متداولترین سؤالاتی که از جانب افراد درمورد کوچینگ مطرح میشود به صورت کوتاه، ساده، قابل فهم و ملموس، به نگارش درآمده است.
اگر جزو افرادی هستید که مایلید با کوچینگ و کاربرد آن در زندگیتان آشنا شوید، در ادامه با من همراه شوید.
۱٫ کوچینگ چیست؟
“جولی استار” به زبان ساده کوچینگ را یک گفتگو یا مجموعهای از گفتگوها میان دو نفر برای رسیدن به یک هدف تعریف میکند: گفتگوهایی بین مُراجع و کوچ. آن چیزیکه این گفتگو را از گفتگوهای عادی متمایز میکند، اثربخشی آن برای مُراجع است.
اما این گفتگو به چه شکل تأثیر میگذارد؟
شیوهی اثربخشی آن این گونه است که آن گفتگو بر یادگیری، بینش، رفتار و پیشرفت مراجع میتواند مؤثر واقع شود. بنابراین اگر آگاهی مراجع بیشتر شود، امکانات قابل دسترس بیشتری را در خود بیابد، انتخاب کند و رو به جلو حرکت کند، یک گفتگوی مؤثر کوچینگی اتفاق افتاده است.
به شکل تمثیلی میشود اینگونه بیان کرد:
تصور کنید قرار است راهی سفر شویم. ابتدا لازم است جایی که در حال حاضر در آن قرار داریم را مشخص کنیم و جاییکه میخواهیم به آن برسیم را هم مشخص کنیم. به امکاناتمان نگاه کنیم و تشخیص دهیم چگونه میتوانیم از آنها در جهت رسیدن به مقصدمان استفاده کنیم، همینطور موانعی که سر راهمان وجود دارند را هم بررسی کنیم و ببینم برای مرتفع کردن این موانع چه کاری میتوانیم انجام دهیم تا در نهایت تصمیم بگیریم که از بین راهها و شیوههای پیش رویمان چطور به مقصد برسیم.
حالا ممکن است حرکت کنیم و با آگاهی و تجربههایی که در راه کسب کردیم، متوجه شویم که لازم است مسیر یا حتی مقصد را تغییر دهیم؛ یا شاید تغییر شیوه یا رفتار یا ابزار کفایت کند.
به این مثال توجه کنید: فرض کنید تصمیم گرفتهاید با خودروی شخصی خود به اصفهان مسافرت کنید. در وسط راه و طی گفتگو با یک شخص (کوچ) متوجه میشوید، چون دیگران از آثار تاریخی اصفهان تعریف میکنند، اصفهان را به عنوان مقصد مسافرت خود انتخاب کردهاید؛ اما واقعیت این است که شما چون نیاز به آرامش و سکوت دارید، تصمیم به مسافرت گرفتهاید و برای کسب آرامش نیاز به رفتن به طبیعت دارید. در این لحظه تصمیم میگیرید که مقصد خود را به چابهار تغییر دهید و با کمک کوچ خود، بر اساس مقصد جدید، راه و برنامهی جدیدی طراحی میکنید.
اگر قبل از حرکت این گفتگو را با کوچ داشتید ممکن بود در همان تهران به این آگاهی میرسیدید و در زمان و انرژیتان صرفهجویی میکردید و مقصدی که واقعاً میخواستید را تعیین میکردید. همچنین میتوانستید بارها به اصفهان مسافرت کنید و بعد متوجه شوید که لازم است مسیرتان را تغییر دهید. اینها همه موقعیتهای مختلفی هستند که هر کسی میتواند باتوجه به شرایط خود آن را تجربه کند.
۲٫ کوچ کیست و چه کاری انجام میدهد؟
کوچ فردی آموزش دیده و حرفهایست که «همپیمان مطمئن» مُراجع میشود.
منظور از «همپیمان مطمئن» چیست؟
یعنی هدف کوچ شما، رسیدن شما به هدفتان است. در واقع شما ملکه یا شاه جلساتتان هستید.
حالا یک همپیمان برایتان چه کارهایی انجام میدهد؟
به شما بدونِ قضاوت گوش میکند. سؤال میپرسد، نه به این دلیل که از شما اطلاعات بگیرد، بلکه به این دلیل که شما را به فکر وادارد تا به «آگاهیهای درونی» خود دسترسی پیدا کنید. او مشاهدهگر خوبی است و بازخوردهای مفید میدهد.
خوشحالی شما برایش مهم است اما نه به قیمت ندیدن خلأهای واقعی در زندگیتان! بنابراین ممکن است گاهی هم جلسات را با حال خوب ترک نکنید. فرآیند کوچینگ باعث میشود که شما وسیعتر ببینید، خودآگاهیتان بیشتر شود، شنیده شوید، اهدافتان را قابل دسترس کنید یا اگر مردد بودید، اهداف قابل دسترس خود را پیدا کنید، به فکر فرو بروید، تمرکز کنید، موانع درونی و بیرونی خودتان را ببینید، ارزشهایتان را بشناسید، متوجه الگوهای رفتاری خود در تصمیمگیریهایتان شوید، پتانسیلها یا در واقع تواناییها و نقاط قوتتان را بشناسید و مسیری مناسب و همسو با خودتان را انتخاب کنید.
کوچ به توانایی شما در مسیر یادگیری باور دارد، به موقع تشویقتان میکند، به شما یادآوری میکند و قدم به قدم همراهتان میآید تا مسئولیت انتخابهایتان را بهعهده بگیرید تا در نهایت به آن هدفی که خودتان تعیین کردهاید برسید. بنابراین عمدهی زمان جلسات کوچینگ حول مُراجع میگذرد، نه اینکه کوچ بخواهد مدام از تجربهها، دانستهها، توصیهها، پیشنهادات و راهنماییهایش بگوید.
ممکن است برایتان سؤال شود که چرا از توصیهها، راهنماییها و پیشنهاداتش برای مراجع نمیگوید؟
یک کوچ باور دارد که مراجع فردی توانمند و آگاه و قادر به انتخاب بهترین مسیر برای آن لحظهی خودش است. بنابراین وقتی باور دارد که مناسبترین راهحل، درون خود مراجع است پس چطور میتواند توصیه و راهنمایی بکند؟
اگر بخواهیم خیلی ساده آن را تعریف کنیم باید بگوییم که یک کوچ کنار شماست تا با تجزیه و تحلیل وضعیت فعلی خودتان، شناسایی توانمندیها و پتانسیلها و نیز شناسایی باورهای محدود کننده و سایر چالشها و موانع احتمالی، با تدوین یک برنامهی عملی به نتیجهی خاصی که مدنظرتان هست برسید.
اما منظور از کوچِ یک حوزهی خاص بودن چیست؟ برای مثال کوچ سلامت کیست؟ کوچ کسب و کار کیست؟ کوچ توسعه فردی کیست؟ کوچ ارتباط با والدین کیست؟ کوچ کودکان و نوجوانان کیست؟ کوچ مسیر شغلی کیست؟ و…
این عناوین به این معنی هستند که کوچ بنا به دلایلی انتخاب کرده روی یک یا چند موضوع تمرکز کند و روی صحبتش با یک جامعهی هدفِ مشخص است، اما به این معنی نیست که مثلاً یک کوچ که در حوزهی نقاط قوت کار میکند تحت آموزش مهارتهای کوچینگ خاصی بوده است و کوچی که در حوزهی کسب و کار مشغول فعالیت است، آموزشهای کوچینگی متفاوتی دیده است.
۳٫ آیا کوچینگ شبیه روانشناسی یا مشاوره است؟
از این جهت که حول گفتگو، روابط مستحکم، قابل اطمینان، محرمانه و فرد به فرد میگردد، بله شباهت دارند اما از جنبههای دیگر متفاوت هستند. واقعیت این است که به راحتی نمیشود یک خط کشید و گفت این طرف کوچینگ هست و آن طرف خط روانشناسی قرار دارد. روانشناسی امروز رویکردها و روشهای خیلی متنوع و وسیعی را در برمیگیرد. آنچه مهم است این است که در کوچینگ با درمان و تحلیل روان و آسیبها سروکار نداریم. بنا به رویکرد کوچینگ، فردی که میخواهد جلسات کوچینگ را شروع کند فردیست که مسئولیت اتفاقات گذشتهاش را پذیرفته و نگاه رو به حال و آینده دارد. یعنی هر چقدر در جلسات کوچینگ از گذشته بگوییم که این اتفاق افتاد و آن اتفاق افتاد و… میرسیم به اینجا که “خب حالا چه کاری میخواهید که انجام دهید؟ یعنی از الان به بعد چه تصمیم و اقدام و عملکردی در نظر دارید؟”
آیا این بدان معنی است که در جلسات کوچینگ با گذشته کار نداریم؟
چرا کار داریم اما تمرکز اصلی روی گذشته نیست. مراجع کاملاً وقت دارد از گذشته بگوید و داستانش را تعریف کند. کوچ کاملاً میشنود و همدلی میکند. حتی مراجعهکننده با مرور آگاهانهی گذشته، میتواند الگوهای خیلی کارآمدی برای تصمیمگیریهایی که در پیشرو دارد پیدا کند.
بنابراین جهت گفتگو میتواند به گذشته برود؛ مثلا ممکن است مُراجعهکننده در مورد مسئلهای در گذشته گفتگو کند و بتواند با همراهی کوچ خود اصطلاحاً از آن عبور کند و آن را به یک آگاهی تبدیل کند و بر اساس آن آگاهی برای حال و آینده خود برنامهریزی کند؛ اما گاهی هم ممکن است نتواند یا نخواهد از آن مسئله بگذرد و نیاز داشته باشد که عمیقتر و طولانیتر به آن بپردازد.در اینجا کوچ به مراجع بازخورد میدهد تا از افراد متخصص آن حوزه بهرهمند شود و جلسات کوچینگ یا متوقف میشوند یا براساس موضوع و موقعیت به شکل موازی پیش میروند.
لازم به توضیح است که همه ما به واسطه آگاهیهایی که بهدست میآوریم و همینطور دیدن ارزشها و باورهایمان و در پی آن تغییر رفتارمان ممکن است بتوانیم در موقعیتهایی موضوعاتی را در درون خودمان حل و فصل کنیم و احساس بهتری داشته باشیم. پس طبیعی است بعد از جلسات کوچینگ احساس رضایتمان بالا برود و از آموختههایی که در این مسیر از خودمان کسب کردیم در روابطمان استفاده کنیم و حال روحیمان هم بهبود پیدا کند یا سریعتر از مسائل سخت و ناراحت کننده عبور کنیم اما درصورت نیاز به درمان یا مشاوره کوچینگ نمیتواند یک فرآیند جایگزین باشد.
اگر نمیتوانید تشخیص بدهید که موضوع و چالش شما برای جلسات کوچینگ مناسب است یا خیر، بهترین و مطمئنترین راه مشورت با متخصص این حوزه است، در واقع یک جلسه کوچینگ و گفت و گو با یک کوچ میتواند این تشخیص را فراهم آورد و کوچ شما میتواند به شما بازخورد دهد که موضوع شما در چه حوزهای قرار میگیرد.
۴٫ آیا مربی همان کوچ است؟
میشود اینطور گفت که از جهت ترجمه تحت لفظی بله اما از جهت مفهوم خیر!
ما در فارسی واژهی کوچ (Coach) را مربی ترجمه میکنیم. از طرفی به افرادی مثل مربیهای آموزشی چه در ورزش چه هنر و چه علوم و فنون، مربی میگوییم و نقش یاددهنده را برایشان قائلیم. درصورتی که یک کوچ یاد نمیدهد، بلکه فرآیند یادگیری را تسهیل میکند بنابراین بهتر است برای جلوگیری از سوءبرداشت، کوچ را همان کوچ بنامیم. ضمن اینکه واژههایی مانند رهیار نیز پیشنهاد شده است.
پس مربی چه کسی است؟
نزدیکترین لغت از لحاظ معنی به واژهی مربی در این حوزه، منتور (Mentor) است.
منتور یک فرد با تجربه در یک تخصص خاص است که به دلیل تخصص و تجربهای که در کارش دارد افراد تازهکار و کمتجربهتر او را الگوی خود قرار میدهند، از او راهنمایی میگیرند و با او مشورت میکنند. واژهی مربی در فارسی به تعریف منتور شباهت بیشتری دارد. گاهی وقتها ما به دنبال منتور هستیم اما به اشتباه سراغ کوچ میرویم. هرچند یک نفر میتواند هم منتور باشد و هم کوچ اما لازم است به عنوان مراجع با خودمان صادق و شفاف باشیم و بدانیم که از فرد مورد نظر انتظار چه نوع خدماتی را داریم تا مرزهای جلساتمان مشخص شود.
۵٫ دستآورد و نتایج جلسات کوچینگ چیست؟
از آنجایی که هر فرد اهداف و مسیر منحصربهفرد خودش را دنبال میکند، میتوان نتایج متمایزی از جلسات کوچینگ انتظار داشت.
نتایج کوچینگ میتواند موضوعات متفاوتی را در بر بگیرد. از تغییرات خیلی مشخص، ملموس و قابل مشاهده مانند تصمیمگیری در مورد شروع یک کار جدید، افزایش درآمد یا برنامهریزی برای تغییر برنامهی غذایی گرفته تا تغییراتی در نحوه تفکر و اندیشیدن، که منجر به تغییر دیدگاه نسبت به موضوعات مختلف در زندگی و کسب احساس رضایت بیشتر میشود.
بهطور کلی از دستاوردهای عمومی جلسات کوچینگ میتوان به این موارد اشاره کرد:
- بالارفتن احساس رضایت
- درک شدن
- افزایش تمرکز روی چالش و مسئله
- شفاف شدن
- به فکر فرو رفتن
- به آگاهی و بینش جدید رسیدن
- توانایی دیدن موضوعات از زوایای متفاوت
- و…
بعضی از متخصصین این حوزه، بزرگترین مزیت کوچینگ را بالا بردن سطح هوشیاری میدانند که منجر میشود تا ما با انتخابهایمان به صلح برسیم.
در جهت تکمیل این بحث لازم است به نکتهای کوتاه اما کلیدی اشاره کنم. بهطور طبیعی شنیدن مشکلاتی یا موضوعاتی که افراد با آن روبهرو هستند و آنچه بعد از جلسات کوچینگ نصیبشان میشود برای ما الهامبخش است اما یک تله نیز در این رویکرد وجود دارد، اینکه اجازه دهیم فرمول زندگی دیگران، فرمول زندگی ما شود!
حتی اگر با دیگران موضوع مشترکی داریم و میخواهیم به نتایج مشابهی که آنها به آن دست یافتهاند، برسیم بهتر است فرصت کندوکاو و جستجوی درونی را از خودمان نگیریم. هر کدام از ما لازم است مسیر خودمان را طی کنیم و به شیوهی خودمان حرکت کنیم. این به معنی منع کردن هر نوع الگوبرداری نیست، بلکه به معنای تشویق به آگاهانه انتخاب کردن است.
۶٫ چه موضوعاتی برای جلسات کوچینگ مناسب هستند؟
موضوعات بسیار متنوعی را میتوان در جلسات کوچینگ مطرح کرد: مانند موضوعات خیلی فوری و کوتاه مدت تا موضوعات تخصصیتر و آنهایی که نیاز به زمان طولانیتری دارند.
اما برای اینکه به این سؤال پاسخ مشخصتری بدهم بهطور گزیده به یک سری از موضوعات اشاره میکنم:
- شناسایی اهداف و تعیین چشمانداز
- شناسایی نقاط قوت و توانمندیها
- شناسایی باورهای محدود کننده
- پیدا کردن استقلال مالی
- بهبود روابط کاری و عاطفی (روابط با همکاران، رئیس، کارمند تا رابطه با والدین و فرزند و همسر و دوستان)
- تناسب اندام و سلامتی
- تقویت اعتماد به نفس
- عملی کردن کارهایی که به دلایل مختلف عقب میاندازیم یا از انجام دادن آنها واهمه داریم
- بهدست آوردن تعادل در کار و زندگی
- افزایش درآمد
- شروع مجدد و یادگیری زبانهای دیگر
- ارتباط با خود
- انتخاب رشته و تعیین علاقهمندیها
- گسترش کسب وکار فعلی یا شروع کسب و کار جدید
- و …
۷٫ آیا کوچها به مراجعین جهت میدهند؟
سؤالات و بازخورد کوچها در جهت خواسته و هدف مراجع است نه خواسته و عقیدهی شخصی خودشان بنابراین همهی تلاش کوچ پیش بردن بیقضاوت جلسه است؛ ضمن اینکه مراجع این اختیار را دارد که هر زمان احساس کرد گفتگو به سمتی در حرکت است که در مسیر خواسته و هدف او نیست، میتواند به کوچ اعلام کند تا با یکدیگر در مورد مسیر جدید و یا برگشت به مسیر قبلی، گفتگو کنند.
۸٫ آیا کوچ باید در مورد تمام موضوعات اطلاع داشته باشد؟
با این سؤال زیاد مواجه میشویم که “مگه شما درمورد همه چی اطلاع دارید؟”
و من در جواب میپرسم “مگه مراجع دنبال آموزش و راهنمایی از کوچ هست؟”
کوچ علامهی دهر نیست. اصلاً قرار نیست که باشد! این دیدگاه به خصوص زمانی پیش میآید که مراجع دنبال جواب یا راهحل در بیرون از خود میگردد و در واقع به دنبال مشاوره و راهنمایی است نه اینکه خودش به پاسخ برسد.
۹٫ کوچینگ برای چه افرادی مناسب است؟
از “بیل گیتس” اینطور نقل میشود که: “همه به کوچ نیاز دارند” اما عدهای تصور میکنند پس کوچینگ برای هر فردی در هر شرایطی مناسب است ولی اینطور نیست.
یکی از پیش شرطهای حضور در جلسات کوچینگ “آمادهی تغییر” بودن مُراجع است. ممکن است احساس کنیم یا تمایل داشته باشیم در قسمتهایی از زندگیمان تغییر به وجود بیاوریم اما این امکان هم هست که در حال حاضر به هر دلیلی آمادهی تغییر نباشیم! بنابراین فرق است بین تمایل ما به تغییر و آمادهی تغییر بودن. وقتی پا به جلسات کوچینگ میگذاریم به این معنی است که آگاهانه به دنبال ایجاد تغییر هستیم. هرچند لازم است هوشیار باشیم که آمادهی تغییر نبودن نباید به بهانهای برای به تعویق انداختن تبدیل شود.
کوچینگ یک شیوه مثل بسیاری از شیوههای دیگر برای حرکت رو به جلو در جهان است. برای یک فرد با توجه به شرایط خودش ممکن است مؤثر باشد و برای دیگری خیر. از بازخوردهای گرفته شده اینطور بهنظر میرسد که عدهای با کوچینگ مثل یک راه آرمانی برخورد میکنند. معمولاً این اتفاق به دلیل عدم شناخت و تعریف درست و یا تلفیق تعاریف کوچینگ با منتورینگ، مشاوره، مربی معنوی و … شکل میگیرد که متأسفانه این نگاه لباسی را به تن کوچینگ میکند که اندازهاش نیست و باعث کجروی، سوءاستفاده، بیاعتباری و مأیوس شدن افراد میشود.
۱۰٫ شیوهی برگزاری جلسات کوچینگ به چه صورت است؟
بهطور معمول جلسات کوچینگ فردی بین ۹۰ – ۴۰ دقیقه بهصورت تلفنی یا حضوری برگزار میشود. ضمن اینکه مراجع میتواند هم به صورت تک جلسهای و هم در قالب بستههای چند جلسهای یا چند ماهه از خدمات کوچینگ بهرهمند شود. در مجموع تعداد جلسات، مدت زمان هر جلسه، فاصلهی بین جلسات و… با توجه به خواست، نیاز و موضوع مُراجع و ساختار کوچ تعیین و در صورت به توافق رسیدن، قرارداد تنظیم میشود.
شیوهی دیگر برگزاری در قالب کوچینگ گروهی است که این شیوه را میتوان در دورهها و کارگاههای عمومی یا سازمانی که از سوی کوچ برگزار میشود، تجربه کرد.
در انتها مایلم مثالی برایتان بزنم:
وقتی بچهها برای اولین بار میخواهند مداد به دست بگیرند، بزرگترها، ناخودآگاه ممکن است بخواهند مداد را از دستشان بگیرند و بگویند: “نه، اینطوری بگیر”. بچه دستش را میکشد و میگوید: “نه خودم!” با اینکه ممکن است اشتباه کند اما تمایل دارد لذت و حظ خودش را از انجام دادن کار به صورت تمام و کمال ببرد!
حالا اگر شما نیز به این شکل پای چالشهایتان ایستادهاید و با تمام پستی و بلندیهای مسیر، ترسها، تردیدها و به تعویق انداختنها میگویید “نه خودم!”، من میگویم کوچینگ برای خود خود شماست!
حالا که از تعریف کوچینگ آگاه شدید و با علاقه متعهد هستید که این مسیر را تجربه کنید، خواهید دید که این لباس چقدر برازندهاتان است.